هفتمین جلسه بررسی کتاب حیات فکری-سیاسی امامان شیعه نوشته رسول جعفریان، با حضور رئیس و اعضای خانه بیداری اسلامی دوشنبه بیست و سوم بهمن ماه ۹۶، در محل این مرکز برگزار شد. موضوع این جلسه بخش دوم از فصل امام حسن مجتبی(علیه السلام) بود.
دکتر نجفی در این جلسه به بررسی شرایط اجتماعی ای که منجر به صلح امام حسن(علیه السلام) با معاویه شد، پرداخت و گفت: "مهم ترین دلیل صلح، عدم همکاری مردم بود. اگر زمان امام علی(علیه السلام) و امام حسن(علیه السلام) را مقایسه کنیم خواهیم دید که در حالی که امام معصوم در هر دو دوره وجود دارد و معاویه هم به عنوان دشمن یکی است ولی نتیجه متفاوت است. در واقع، آنچه در این سالها تغییر کرده، مردم هستند. مرحوم مدرس در این رابطه عبارت جالبی دارد، ایشان می گوید: «ایمان مردم مانند هیزم است. وقتی هیزم آماده باشد با یک جرقه آتش می گیرد و به همین دلیل بود که حکم میرزای شیرازی آن آتش را به پا کرد، ولی اگر ایمان مردم نم بکشد، دیگر با هزار تا از این کاغذها هیچ آتشی ایجاد نخواهد شد». به عبارت دیگر، هرچند مشروعیت مهم است ولی طاقت مردم هم مهم است. اگر مردم خسته شوند رهبران به نوعی مجبور به عقبن شینی می شوند. رهبرانی که طاقت مردم را نسنجیدند و جلو رفتند، محکوم به شکست هستند."
رئیس خانه بیداری، ضمن تبیین جایگاه پذیرش صلح در رهبری جامعه، علل پذیرش آن توسط امام حسن(علیه السلام) را اینگونه بیان کرد: "رهبران عاقل، رهبرانی هستندکه بین بد و بدتر، بد را تشخیص میدهند و انتخاب می کنند. امام حسن(علیه السلام) هم وقتی با عدم همکاری مردم مواجه شدند، باید بین بد(صلح) و بدتر(جنگ) انتخاب می کردند. و ایشان به سه دلیل، صلح را بر جنگ ترجیح دادند. نخست، سستی مردم عراق. در اخبار آمده که امام حسن(علیه السلام) مدام می گفتند: «این مردم در صحنه نخواهند ماند». دوم، عدم تحمیل جنگ به مردم. اگر مردمی جنگ نخواهند، حاکم نباید و نمی تواند به هر قیمتی مردم را به جنگ وادار کند. و نهایتاً حفظ شیعیان. اگر در چنین شرایطی جنگ اتفاق می افتاد، همان تعداد اندک شیعیان هم از بین می رفتند."
دکتر موسی نجفی در پایان به اهمیت بصیرت افزایی به کمک تاریخ اشاره کرده و گفت: "کشمکش میان امام حسن(علیه السلام) و معاویه، در نامه هایی که در آن زمان رد و بدل میشدند، قابل مشاهده است. البته این نامه ها در زمان خودشان خصوصی بودند. مردم آن زمان از محتوای مذاکرات خصوصی مطلع نمی شدند، به همین دلیل معاویه فرصت داشت این مذاکرات را به گونه دیگری جلوه دهد تا جایی که گفتند درخواست صلح از طرف امام حسن(علیه السلام) مطرح شده است. بعد از حکمیت، اهل عراق به سه گروه تقسیم شدند؛ یک گروه از معاویه می ترسیدند، یک عده دودل هستند و عده ای دیگر هم با امام هستند. اما بخش بزرگی از مردم سرگردان هستند، یعنی هرچند کامل در جبهه امام علی(علیه السلام) و امام حسن(علیه السلام) نبودند ولی در جبهه معاویه هم نیستند. و همین عامل، قدرت عمل معاویه را افزایش می داد. دشمن اهل خدعه است. اگر به استدلالهای معاویه و امام حسن(علیه السلام) در این نامه ها توجه کنیم، خواهیم دید که استدلال های معاویه فقط به قصد فریب مطرح شده اند ولی امام حسن ضمن این که می خواهند حرفهای معاویه را خنثی کنند، به دنبال بیان حقیقت هم هستند. تنها راهکار در مقابل خدعه های دشمن، بصیرت است و تنها راه افزایش بصیرت، درس گرفتن از تاریخ است. به همین دلیل این نامه ها برای آیندگان مفیدند تا بتوانند نوع استدلال هر کدام را ببیند. در واقع، وقتی هیجان های یک واقعه تاریخی فروکش کرد، استدلال ها خودشان را نشان می دهند."