چنانچه یکی از معتبران تجار که یکی از بلده عمده و معظم ایران تجارت دارند، در شرح حال خود و سایر تجار مملکتی، به حضور مبارک بندگان شریعت ارکان رئیس علمای ملت، عریضه معروضه داشتند که به یک وسیله بدست ما افتاد. این مردم محترم از وضع حال تجارت ایران شکایتها نوشته است. از جمله معروض میدارد که: «نوع اهالی این بلد عمده و معظم که چشم و چراغ ایرانیان است، خاصه صنف تجار را، کار این روزها خیلی سخت و دشوار شده و چگونه سخت و دشوار نباشد و حال آن که چندین سال است تا کنون که به سبب مداخله و استیلای فرنگیان، رشته تجارت ایران بالمره از دست تجار مسلمان بیرون رفته است.»
این جماعت فرنگیان، گذشته از این که در کلیه بلاد ایران، خاصه در این بلد معظم، کمکم خیلی زیاد شده و در رشته بسیاری از کارها، مدخلیت جستهاند، این جماعت به یک وضع تقلبی در کار تجارت ایرانیان داخل شده و رشته کارها را درهم و برهم زدهاند که تجار مملکت را علیالخصوص با التزام به احکام شریعت، دیگر داد و ستد صرفه [و عائدی] ندارد، سهل است که این وضع داد و ستدهای اسلامی، به جز خسارت، نتیجه و حاصلی نتواند داشت، این است که از چندین سال تاکنون، هر ساله، در هر بلد جمعی از تجار مسلمان ورشکست و خانهنشین شده، و این باقی مانده هم که امروزه علیالرسم به حجره و کاروانسرا میآیند، با کمال کسالت و افسردگی، هر کسی در این خیال که تا هنوز به وسیله چرکن ورشکستگی، ننگین نشده، خود [اختیاراً] از کار تجارت کناره گرفته و ابتدائاً خانهنشین باشد. بالجمله؛ نه تنها حکایت این مکتوب و نه همین شکایت این مرد محترم است که تجار ایران را، هر یکی دل از دیگری، پرخونتر و شکایت افزونتر است و هنوز این قصه در شرح حال چندین سال پیش است.»