با نگاهی هرچند اجمالی به آثار متفکر معاصر کشورمان، دکتر رضا داوری اردکانی، به وفورِ استفاده ایشان از واژه ی ایدئولوژی پی خواهیم برد. داوری خاستگاه ایدئولوژی را عالم جدید می داند و شاید به همین دلیل است که کشورهای توسعه یافته توانسته اند ایدئولوژی ها را در جایگاهی قرار دهند که به استقلال عقل و فهم خدشه ای وارد نشود در حالی که کشورهای توسعه نیافته اسیر ایدئولوژی شده اند. در بررسی ایدئولوژی های غربی مانند دموکراسی، فاشیسم ، سوسیالیسم و ... متوجه خواهیم شد که هرچند مستقل به نظر می رسند اما در نسبت با یکدیگر متحقق می شوند، به طوری که عنصری از هر یک در دیگری وجود دارد و در هر تحققی یکی از صورت ها غالب است. مثلا در لیبرال دموکراسی، سوسیالیسم و فاشیسم پنهان اند.
در توضیح ایدئولوژی می توان گفت داوری ایدئولوژی را به طور کلی منفی نمی داند و به جایگاه خاص آن در جهان جدید واقف است برای مثال به رغم ایدئولوژیک بودن نگاه شریعتی، آن را منفی نمی داند زیرا شریعتی ادعای فلسفه دانی نداشته است. هدف شریعتی ساختن یک ایدئولوژی بوده که در راستای آن از مصالح گوناگون از جمله اسلام، سوسیالیسم، فلسفه های اگزیستانسیالیسم و حتی اطلاعات تاریخی و جامعه شناسی بهره برده است. و حتی همین نگاه ایدئولوژیک او بوده که باعث شده در مباحثش به نوعی وحدت نظر دست پیدا کند. البته از نظر داوری استعمال این واژه در کشور ما به معنای شریعت یا حتی سیاست دینی از روی مسامحه است.
آنچه از نظر داوری مهم است این است که ایدئولوژی نباید با دین، هنر، علم و ... خلط شود. داوری معتقد است قضایای فلسفه و قضایای علم و سیاست از یک سنخ نیستند و به همین دلیل قابل قیاس با یکدیگر نخواهند بود. و اگر خلطی میان این قضایا صورت گیرد، در دام ایدئولوژی خواهیم افتاد. به تعبیر وی: "ایدئولوژی مجال و میدان خلط حقیقت با عمل سیاسی و مصلحت زندگی است." در واقع ایدئولوژی عمل و سیاست را به صفت درست و حقیقی متصف می کند و در نتیجه آن را غیرقابل تغییر می سازد.
در باب تفاوت ایدئولوژی و دین هم داوری بر این باور است که هرچند هم دین و هم ایدئولوژی مجموعه ای از اعتقادات اند اما گویی ایدئولوژی شریعتی بدون خداست. برای مثال در ایدئولوژی چیزی جز وصول به مقصد و رسیدن به غایت مهم نیست اما دین غایتش خدای بی نیاز است. از این رو، در ایدئولوژی هدف وسیله را توجیه می کند و برای رسیدن به مقصد می توان از هر وسیله ای بهره برد در حالی که در دین جدایی هدف و وسیله امری اعتباری است و ادای فرایض و نوافل خود غایتند. به طوری که اگر کسی برای پرستش این خدا به دروغ و بهتان و فریب متوسل شود، خدا را فراموش کرده است.
نکته دیگر این است که اگر غایات ایدئولوژیک جای غایات دینی را بگیرند، ماهیت عمل انسانی و وظایف انسان به گونه ای دگرگون می شود که دیگر اعمال به خودی خود اهمیتی ندارند بلکه صرف وسیله اند و چون چنین شود اعمال از باطن خود تهی می شوند و صورتی بی روح از آن ها باقی می ماند. صوری شدن اعمال و افعال امر تازه ای نیست اما در زمان ما برای اعمال صوری زمینه و مجال تازه ای به نام سیاست پیدا شده است. بدین جهت داوری، سیاست را واسطه نزدیک شدن دین به ایدئولوژی می داند.
اما دیندار حقیقی در قول و عمل به میزان حق نظر می کند و هرگز دچار افراط و تفریط نمی شود زیرا به عمل صوری ناظر به غایات شخصی و گروهی دلبسته نیست. حال هرچند سیاستمدار دینی بر اساس نگاهی که به علم و عمل دینی دارد، راهی را در سیاست پیش میگیرد اما عمل را وابسته به غایت می داند و نه عین آن. در واقع سیاست معتدل هم به معنای اخلاص در کار سیاست است و اخلاص در عمل سیاسی مسبوق به برخورداری از درک و خرد سیاسی است. دینداری حقیقی می تواند سیاست را به جانب اعتدال ببرد. در سیاست اعتدالی سیاستمدار مردم را با چشم خدایی می بیند و به این جهت به آن ها آسیبی نمی رساند. از این روست که تاکید داوری بر تفاوت سیاست ایدئولوژیک و سیاست دینی روشن می شود.
در پایان ذکر این نکته لازم است که با وجود ادعای داوری مبنی بر نگرانی از غلبه ایدئولوژی بر فلسفه ولی برخی، آراء خود او را ایدئولوژیک می دانند. داوری معتقد است کسانی که وارد نزاع و جدال می شوند، به شدت تحت تأثیر ایدئولوژی ها قرار دارند و خود او نیز از ورود در نزاع ها خشنود نیست ولی این مهم است که در این راه هرگز قصد سیاسی و ایدئولوژیک نداشته است.
منابع:
1- فلسفه در دام ایدئولوژی، رضا داوری
2- فلسفه در دادگاه ایدئولوژی، رضا داوری
3- تأمل در وضع سیاست کنونی جهان، رضا داوری
4- ایدئولوژی از نگاه اصلاح اجتماعی و تاریخی، رضا داوری
5- خرد سیاسی در زمان توسعه نیافتگی، رضا داوری