روز چهارم اسفند 1367 امام خميني(ره) در نامه اي به حجت الاسلام سيدعلي خامنه اي رئيس شوراي عالي انقلاب فرهنگي، خواستار نظارت ايشان بر تدوين كتابهاي تاريخ مدارس و دانشگاهها و جلوگيري از تحريف تاريخ در كتب درسي شدند. علت اين درخواست، نامه اي بود كه از سوي حجت الاسلام سيدحميد روحاني در انتقاد از محتواي كتابهاي درسي تاريخ مدارس و دانشگاهها براي امام ارسال شده بود.
متن نام سيدحميد روحاني و پاسخ امام به اين شرح است:
بسم الله الرحمن الرحيم
محضر مبارك مرجع عاليقدر جهان تشيع، رهبر كبير انقلاب اسلامي، حضرت آيت الله العظمي امام خميني – متع الله المسلمين به طول بقاء وجوده الشريف
با اهداي سلام و لثم انا ملكم الشريف، عطف به نام مورخه 11 بهمن 67، معروض مي دارد، برداشت ها و تحليلهاي ليبراليستي و ماترياليستي در بسياري از كتابهاي تاريخي كه در پي پيروزي انقلاب اسلامي منتشر شده و مي شود، و نيز برخي نوشته هاي دور از حقيقت و تحريف شده در كتاب هاي درسي مدارس و دانشگاه ها در زمينه تاريخ، به شدت نگرانكننده و رنج آور است. اينجانب ضمن پوزش از تصديع اوقات گرانبهاي آن امام عزيز، به نمونه هايي از آن اشاره مي كنم:
اين اظهارنظر در كتاب درسي آموزش و پرورش نظام جمهوري اسلامي، با اين قاطعيت، در شرايطي صورت مي گيريد كه اساساً موضوع از ديد تاريخ نويسان مورد اختلاف است؛ و كسروي ضداسلام در كتاب «تاريخ مشروطه»، ص 109، در اين باره آورده است: «اين گمان هرگز نمي رود كه بهبهاني يا طباطبايي به پناهيدن مردم به سفارتخانه خرسندي داده اند، و يا چنين گفتگويي در بودن ايشان مي رفته، چه ما خود ديديم كه آنان با چه سختيها و بيم ها روبه رو بودند، و با اين همه از مسجد بيرون نيامدند و سرانجام كه ناگزير شدند، روانة قم گردند. آن رفتار دليرانه و جانبازانه آنان كجا، و خرسندي به پناهيدن مردم به سفارتخانه يك دولت بيگانه كجا؟!»
شايان نگرش است كه نويسنده اين كتاب حدود يك سال پيش از انتشار آن، به همراه نويسندة كتاب «تاريخ معاصر ايران» با اينجانب ديدار كرد. در اين مجلس اين نويسنده در تأييد نظريه اينجانب، نويسنده كتاب «تاريخ معاصر ايران» را مورد نكوهش قرار داد كه چرا موضوعي را كه در ميان تاريخنگاران مورد اختلاف است به صورت حتمي و قاطعيت، آن هم در كتاب درسي دانش آموزان، منعكس كرده است. و آن نويسنده نيز به ظاهر به اشتباه خود اعتراف كرد، و قرار گذاشت كه آن را اصلاح كند. ليكن نه تنها تا به امروز اين نوشته در كتاب درسي دانش آموزان بدون كوچكترين تغييري آورده شده است، بلكه در كتاب درسي دانشگاه نيز، چنانكه در بالا ملاحظه مي فرماييد، تكرار گرديده است؛ كه بازگوكنندة غرض و سوءنيت مي باشد نه اشتباه.
در صورتي كه طبق اسناد و مدارك موجود در ساواك و شواهد و دلايل ديگري كه پيش از پيروزي انقلاب اسلامي در دست بوده، كه در جلد اول كتاب «نهضت امام خميني» آن را آورده ام، نامبرده انگيزه اسلامي داشته، و هيچگونه ارتباطي با كمونيستها نداشته است. به نظر مي رسد دستهاي مرموزي در كار است تا دروغ ها و بافته هاي تحريفگران تاريخ در طول يكصدساله اخير را با آرم و عنوان جمهوري اسلامي اعتبار ببخشد؛ و با تمسك به اينكه اين نوشته ها، برداشت ها و تحليل ها، در نظام جمهوري اسلامي تكرار و حتي در كتابهاي درسي آمده است، تحريفگري هاي نويسندگان خائن گذشته را لباس حقيقت بپوشاند.
اينجانب در مدت اين چند سال به هر يك از مسئولان امور كه بايد به اين جرياه رسيدگي كنند متوسل شدم و اعلام خطر كردم، ليكن دريغا كه هيچكس به اين دردي كه مرا از درون رنج مي دهد توجهي نكرد. ناگزير وظيفه دانستم كه جريان را با ولي امرم در ميان بگذارم تا چاره اي بينديشند. و «اِنَّمَا أَشْكُوا بَثِّي و حُزنِي اِليالله».
والسلام عليكم و رحمه الله - سيدحميد روحاني
پاسخ امام خمینی(ره)
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاي خامنه اي، رياست شوراي عالي انقلاب فرهنگي - دامت افاضاته
نامه جناب حجت الاسلام آقاي سيدحميد روحاني اخطاري است براي همه آناني كه دلشان براي اسلام و انقلاب مي تپد. باعث تعجب و تأسف است كه نظام آموزشي كشور اسلامي ايران نسبتي به مرحوم بهبهاني – رحمه الله عليه- دهد كه حتي كسروي با آن سوابق ضداسلامي درباره ايشان نميدهد. كسروي ضد دين پس از تجليل از آقايان: بهبهاني و طباطبايي دستور بهبهاني و طباطبايي به مردم را در پناه بردن به سفارت يك دولت بيگانه رد مي كند. از حضرتعالي، كه دلسوز اسلام و انقلاب هستيد، اكيداً مي خواهم مسئولي براي رسيدگي به اين امور گذاشته، تا در تمام اينگونه موارد شما را در جريان بگذارد. ساير موارد نامة آقاي روحاني هم مورد مداقه است. گزارش كار را به اينجانب بدهيد.
والسلام عليكم و رحمه الله. 4/12/67 – روح الله الموسوي الخميني