امامان شیعه
امامان شیعه هادیان خلق به بهترین شیوه زندگیند آن چنان که قرآن کریم بهترین برنامه را در این زمینه عرضه می کند: «ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم؛ همانا این قرآن به بهترین راه هدایت می کند.» (اسراء/ 9) این دو (قرآن و عترت) عهده دار سعادت انسان، در زندگی این جهان و جهان دیگرند. بدیهی است برای ایفای این رسالت بزرگ باید تمام زمینه ها و شرایط مناسب باشد. از جمله مهمترین آنها آشنایی با جلوه های «سیاست» است. نمی توان ادعای اداره همه شؤون زندگی را بدون آشنایی عمیق با تدبیر و سیاست داشت و امامان (ع) این آشنایی عمیق را در وجود خود دارند، آن چنان که پیامبران بزرگ (که عهده دار رهبری مردم بودند) و به ویژه پیامبر اکرم (ص) از این خصیصه ارزشمند برخوردار بودند. در روایتی آمده است: «کان بنواسرائیل تسوسهم انبیاءهم؛ در میان بنی اسرائیل این انبیا بودند که مدیریت کرده و سیاستمدارشان بودند.» (مجمع البحرین، ج 4، ص 78) در روایتی حضرت امام صادق (ع) پیامبر بزرگ اسلام (ص) را «سیاستمدار» بندگان خدا معرفی می کند: «ثم فوض الیه امر الدین و الامة لیسوس عباده؛ آن گاه خداوند امور دین و امت را به او واگذاشت تا امور بندگان را تدبیر کند.» (اصول کافی، ج1، ص266) همین خصیصه برای امامان ما نیز هست، در زیارت معتبر «جامعه»، امامان را «ساسة العباد» یعنی سیاستمداران بندگان خدا می خوانیم.
در روایتی بسیار جامع پیرامون ویژگی های امام می خوانیم که حضرت امام رضا (ع) از ویژگی های امام علم به سیاست را ذکر می کند: «عالم بالسیاسة» (اصول کافی، ج1، ص202) پرواضح است سیاستی که از آن سخن می گوئیم به معنای تدبیر درست اداره جامعه اسلامی و راهنمایی مردم به مصالح است که معنای لغوی سیاست نیز چیزی جز این نیست. ابوالبقاء گوید: «السیاسة استصلاح الخلق بارشادهم الی الطریق المنجی فی العاجل و الآجل؛ سیاست عبارت است از یافتن صلاح بندگان و راهنمایی آنان به راه نجات در حال و آینده.»
در روایتی جامع امام حسن (ع)، رعایت حقوق خداوند، حقوق زندگان و حقوق مردگان را سیاست نامیده است و از جمله فرموده است: «و ان تخلص لولی الامر ما اخلص لامته و ان ترفع عقیرتک فی وجهه اذا حاد عن الطریق السوی؛ سیاست آن است که نسبت به رهبر جامعه اسلامی اخلاص (علاقه و اطاعت) داشته باشی تا آن گاه که او خیرخواه امت اسلام بود، و آن گاه که از صراط مستقیم بیرون رفت با او برخورد کرده در مقابلش بایستی.» (حیاة الامام حسن (ع)، ج1، ص142 و143؛ سیرة الائمة الاثنی عشر، ج1، ص525 و سید جعفر مرتضی، الحیاة السیاسة للامام حسن، ص5) و در یک کلام داشتن موضع مناسب در مسائل اجتماعی و سیاسی و هدایت مردم به این موضع مفهوم سیاست است. به هر حال سیاست الهی از ویژگی های مردان خداست و امامان این اسوه اولیای خدا، واجد و عهده دار آنند.
اصول کلی سیاست امامان (ع)
برخی از اصول کلی سیاست امامان(ع) در دوره 250 ساله حضور در جامعه عبارتند از:
1ـ اصل تکلیف مداری
قبله همه اولیای خدا ادای تکلیف و وظیفه است، برای آنان تنها این سؤال مطرح است که خداوند چه می خواهد؟ همین و بس. در مسیر ادای وظیفه پیش می روند، در این مسیر نه ترس دارند نه اندوهی! نه خسته می شوند و نه سست! نه خود را بازنده می دانند و نه هرگز خطور چنین چیزی را دارند! و این است تفسیر آیات فراوانی که می گوید: اولیای خدا خوف و حزنی ندارند: «الا ان اولیاءالله لاخوف علیهم و لاهم یحزنون؛ آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مى شوند.» (یونس/ 62) با این اصل در قاموس مردان خدا شکست مفهومی ندارد، زیرا هر چه هست «حسن» است، «پیروزی» است: «قل هل تربصون بنا الا احدی الحسنیین؛ آیا جز یکی از دو خوبی چیز دیگری را برای ما انتظار می کشید.» (توبه/ 52) یا پیروزی ظاهری و یا شهادت! هر دو «نیکو» است.
بر این اساس است که ما امام حسین (ع) را از پیروزمندان جهان می شمریم، با این که فرزندان و برادران او کشته شدند و خاندانش به اسارت رفتند، ولی چون به تکلیف عمل کرد، پیروز است و شکستی در قاموس زندگانی این بزرگ مرد جهان بشریت نیست. در موضع گیری سیاسی امامان هرگز این مسأله مطرح نبوده است که چگونه عمل کنیم تا «خود» برنده باشیم! بلکه پیوسته این مطرح بوده که چگونه عمل کنیم که «خدا» راضی باشد و به این ترتیب تنوع مواضع سیاسی امامان، تفسیر درست خود را می یابد، روزی تکلیف سکوت است، روز دیگر به دست گرفتن حکومت و در شرایطی دیگر، نرمش قهرمانانه (صلح) و در موقعیتی مناسب قیام خونین و نجات بخش و....به این ترتیب، تفسیر صحیح این جمله معروف درباره سیدالشهداء (ع) روشن می شود که: «ان الله شاء ان یراک قتیلا؛ خداوند خواسته کشته راهش باشی.» «ان الله شاء ان یراهن سبایا؛ خداوند خواسته خاندانم را اسیر راهش ببیند.»(بحارالانوار، ج44، ص364)
2ـ اصل طاغوت ستیزی
طاغوت ستیزی در رأس برنامه های انبیا قرار داشته است: «و لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت؛ و البته ما در هر امتی پیام آوری را فرستادیم تا به مردم ابلاغ کند که بنده خدا باشید و از طاغوت اجتناب کنید.» (نحل/ 36) و این اصلی بود که امامان در طول زندگی خویش از آن دست بردار نبودند لکن شیوه های گوناگونی را برای عمل به این اصل برگزیده اند، برخی از این شیوه ها عبارتند از:
1- ممنوعیت هرگونه رابطه دوستی و همکاری با دستگاه طاغوت ها. امامان شیعه (ع) در این زمینه تمام تلاش خود را به کار بستند و به شیعیان خود فرمودند:
الف ـ محبت ستمگران را از دل بیرون کنید. امام صادق (ع) فرمود: «من احب بقاء الظالمین فقد احب ان یعصی الله؛ هر کس بقای ستمگران را دوست داشته باشد در حقیقت دوست دارد که خداوند معصیت شود.» (وسائل الشیعه، ج 12، ص134)
ب ـ مدح ستمگران ممنوع است. امام صادق (ع) فرمود: «آن کس که حاکم ستمگری را بستاید خود را در برابرش کوچک نموده و برای دنیا در برابر او تواضع کند همنشین او در آتش است.» (همان، ص132)
ج ـ همنشینی با ستمگران، ورود در دستگاه آنان، نزدیک شدن به آنان نارواست. رسول گرامی اسلام (ص) فرمود: «ما اقترب عبد من جائر الا تباعد من الله؛ هیچ بنده ای به حاکم ستمگر نزدیک نمی شود مگر آن که از خداوند دور می گردد.» (همان، ص130)
د ـ نام نویسی در دستگاه ستمگران ناشایسته است. امام صادق (ع) فرمود: «من سود اسمه فی دیوان الجبارین من آل فلان حشره الله یوم القیامة حیرانا؛ آن کس که در دفتر ستمگران آل فلان (بنی عباس) نام نویسی کند خداوند روز قیامت حیران و سرگشته محشورش می سازد.» (همان، ص135)
هـ ـ مسؤولیت پذیری در دستگاه طواغیت ناپسند و ممنوع است. امام صادق (ع) فرمود: «در حکومت ستمگران حق زیر پا گذاشته شده، باطل زنده می گردد، ظلم و جور و فساد جان می گیرد و... و آن کس که در این دستگاه مسؤولیت پذیرد در تمام این گناهان شریک است.» (تحف العقول) روایات در زمینه های فوق فراوان است.
2ـ دومین شیوه امامان در زمینه طاغوت ستیزی تأیید و تقویت قیام های مخلصانه شیعی که علیه طواغیت صورت می گرفت، می باشد. در روایتی چنین آمده است که نزد امام صادق (ع) سخن از قیامگران شیعی شد. حضرت فرمود: «لایزال انا و شیعتی بخیر ما خرج الخارجی من آل محمد و لوددت ان الخارجی من آل محمد خرج و علی نفقة عیاله؛ خیر من و شیعیانم پیوسته در سایه این قیام هاست و من دوست می دارم که قیامگران شیعی علوی قیام کنند و من مخارج خاندانشان را تأمین کنم.» (وسائل الشیعه، ج13، ص39)
از جمله این قیام های مخلصانه قیام شهید زید بن علی بن الحسین (ع) بود. زید از معتقدان به امامت برادر خود امام باقر و برادر زاده خویش امام صادق (ع) بود. او صریحا می گفت خداوند در هر زمانی حجتی بر بندگان خویش دارد: «و حجة زماننا ابن اخی جعفرابن محمد لایضل من تبعه و لایهتدی من خالفه؛ و حجت زمان ما برادر زاده ام جعفر بن محمد است، پیروانش گمراه نمی شوند و مخالفانش راه هدایت را نمی یابند.» (بحارالانوار، ج 47، ص19)
شخصی به نام «فضیل» گوید پس از آن که زیدبن علی به شهادت رسید به حضور حضرت امام صادق (ع) رسیدم، حضرت مرا به پستوی خانه برد (که این گویای شدت خفقان و گستردگی جاسوسان دستگاه خلافت در خانه امام (ع) است که حضرت برای بیان حقیقت به یکی از دوستانش مجبور به این تدبیرهای حافظتی می شود) و فرمود: «فضیل! عمویم زید کشته شد؟!» گفتم: «بلی جانم به قربانت.» امام (ع) فرمود: «رحمة الله انه کان مؤمنا و کان عارفا اما انه لو ظفر لوفی اما انه لو ملک لعرف کیف یضعها؛ خدایش رحمت کند او مؤمن و عارف (به حق ما) بود. آگاه باش اگر پیروز می شد وفا می کرد و حکومت در جایگاه شایسته اش قرار می داد.» (رجال کشی، ص242) (یعنی سراغ من می آمد و خلافت را به من که شایسته آنم می سپرد)
از برکات این قیام های مخلصانه این بود که امامان فرصتی برای نشر معارف و گسترش فرهنگ اسلام ناب محمدی (ص) می یافتند که خود مبارزه ای عمیق و اساسی علیه طواغیت بود. جبهه گشوده مسلحانه علیه طواغیت سبب می شد آنها مشغول شده و امامان بتوانند با فراغت ذهن، اسلام را تبیین کنند و ابعاد مختلف آن را بازگو نمایند.
فرستادن عوامل نفوذی به متن دستگاه طواغیت
دیگر شیوه مبارزه امامان با طاغوت ها فرستادن عوامل نفوذی در دستگاه آنان بوده است. عواملی که با هدایت امامان و به کار بستن اصول حفاظتی حتی تا بالاترین رده های حکومتی طواغیت راه پیداکرده و قهرا اخبار دست اول دستگاه را به امامان منتقل کرده و عملا در حد توان، مانع جنایات بیشتر طواغیت می شدند. یکی از این چهره ها «علی بن یقطین» از اصحاب امام کاظم (ع) است که از چهره های ذی نفوذ در دستگاه هارون خلیفه جبار عباسی بود. مامقانی درباره او می گوید: «کان وزیر لهارون و ولیا من اولیاءالله و مدافعا عنه کما قال الامام ابوالحسن موسی بن جعفر(ع) فی حقه؛ او وزیر هارون و از اولیای خدا و از مدافعان حریم اولیای حق بود آن چنان که امام کاظم (ع) در حقش گفته است.» (رجال مامقانی) او چهره ای است فوق العاده محبوب امام کاظم (ع). بارها از امام اجازه خواست که دستگاه خلافت را ترک گوید، ولی امام این اجازه را به او نداد. چهره دیگر «عبدالله بن سنان» است که خزانه دار منصور، مهدی و هارون عباسی بوده و از چهره های کاملا مورد اعتماد امام صادق (ع) است. نجاشی درباره او گوید: «ثقة ثقة من اصحابنا جلیل لایطعن علیه فی شی ء؛ او کاملا مورد اطمینان است. از شیعیان جلیل القدر است و هیچ اشکالی بر او وارد نیست.» (رجال نجاشی)
چهره دیگر «محمد بن اسمعیل بزیع» است که از بزرگان اصحاب امام صادق (ع) و وزیر منصور عباسی است. این بزرگان چهره های مورد اعتمادی بودند که بی تردید به عنوان عوامل و ایادی امام صادق (ع) در دستگاه خلافت جائران عمل می کردند. همان امامانی که هرگونه همکاری و محبت با ستمگران را منع می کردند، اما از آن جا که اینها چهره های مطمئنی بوده، و در حفظ کیان سیاسی تشیع حضورشان در دستگاه خلافت طواغیت لازم بود، ائمه نه تنها اجازه ورود در آن دستگاه را به آنها می دادند، بلکه تمامی تدبیرات حفاظتی را برای حفظ آنها به کار می بستند. گفتنی است که امامان تا آن جا که مربوط به شخص طواغیت می شد، پیوسته در مبارزه بودند، گاه مبارزه ای آشکار و گاه مبارزه در پوشش تقیه اما آن جا که مسأله مربوط به کیان اسلام می شد، ولو در ظاهر پای خلفا در بین بود.
همکاری لازم را برای حفظ آبروی اسلام و حفظ اساس اسلام از خطر، مبذول می داشتند. بر این اساس است که وقتی ابوبکر در مورد جنگ با رومیان با امام علی (ع) مشورت می کند. حضرت نظر صائب خود را بیان می کند که «با آنان ستیز کن که پیروز می شوی.» (تاریخ یعقوبی، ج2، ص123) و به هنگامی که گروهی از مسیحیان سؤالاتی از دستگاه خلافت ابوبکر می کنند که از عهده پاسخگویی برنمی آید، باز مولی علی (ع) پاسخگو می شود. (حلیة الاولیاء، ج1، ص72 و قضاء امیرالمومنین، ص96) وقتی عمر در مسائل بین المللی با امام علی (ع) مشورت می کند، همانند فتح ایران، فتح بیت المقدس، باز مولی نظریات صائب خود را بیان می دارد. نیز به هنگامی که با حضرت در مورد مبدأ تاریخ اسلام به مشورت می نشیند، مولی علی (ع) می فرماید: «من یوم هاجر رسول الله و ترک ارض الشرک؛ مبدأ تاریخ را هجرت پیامبر قرارده.» (تاریخ یعقوبی، ج1، ص123) و نمونه ها از این دست در سیره امامان (ع) فراوان است و راز و رمز این همه آن است که امامان فدایی دین و مکتبند و هر جا که مکتب به خطر افتد آنان پیشگامند و پیش مرگ.
اصل احیای عاشورا
از اصول سیاسی که امامان شیعه پس از شهادت سالار شهیدان برگزیدند، احیای عاشورا و فرهنگ آن بود. عاشورا از دیدگاه امامان پرچم همیشه در اهتزاز کفر ستیزی است. عاشورا علم پر افتخار عزت و ذلت ناپذیری شیعه است. عاشورا جلوه برجسته غیرت دین و پاسداری از آن است.
امامان شیعه با شیوه ای گوناگون از جمله:
1ـ توصیه و ترغیب به زیارت سالار شهیدان امام حسین (ع)
2ـ ترغیب و تشویق دوستانشان به سرودن شعر در مورد حادثه خونین عاشورا و تشویق شاعران متعهد
3ـ توصیه به برپاکردن مجالس عزای حضرت
4ـ توصیه به گریستن و گریاندن و حالت عزادار به خود گرفتن در عزای امام حسین (ع)
5ـ توصیه به سجده بر تربت سالار شهیدان ابی عبدالله الحسین (ع)؛ نهضت عاشورا را برای همیشه احیا کرده و خاطره این فداکاری بزرگ را جاوید نمودند.