درآمد
مدّتی است که پنج کتاب از مجموعه تاریخی تحلیلی «مشروطیت و شیخ فضل الله نوری»، از مشروطه پژوه معاصر حجّت الاسلام و المسلمین علی ابوالحسنی (منذر)، منتشر شده است. گزارش و ارزیابی این مجموعه می تواند در جهت پر کردن برخی خلاهای فکری تاریخ پژوهی ایران معاصر مفید باشد. عناوین اصلی این کتاب ها عبارتند از: «آخرین آواز قو!»، «اندیشه سبز، زندگی سرخ»، «دیده بان، بیدار!»، «کارنامه شیخ فضل الله نوری» و «خانه، بر دامنه آتشفشان». چهار کتاب نخست را نشر عبرت در سال 1380 و کتاب آخر را مؤسّسه مطالعات تاریخ معاصر ایران در سال 1382، به بازار کتاب عرضه کرده اند. در آغاز، ذکر چند نکته لازم است. نویسنده، دو کتاب نیز به اسامی «پایداری تا پای دار» و «تحلیلی از نقش سه گانه شیخ شهید نوری در نهضت تحریم تنباکو»، در کارنامه پژوهش های درباره خود پیرامون شیخ فضل الله دارد.
آخرین آواز قو!
این کتاب به «بازکاوی شخصیت و عملکرد شیخ فضل الله نوری بر اساس واپسین برگِ زندگی او و فرجام مشروطه» می پردازد:
نویسنده در این کتاب، بر اساس آموزه به یادماندنی مرحوم آیت الله شیخ حسین لنکرانی که فرموده بود: «هر کتابی را باید از اوّل به آخر خواند، جز کتاب سیاست را که مطالعه آن باید از صفحه آخر شروع شود!»، به مطالعه پرونده شیخ فضل الله می پردازد و واپسین برگ کارنامه شیخ را باطل کننده برچسب های ناچسبی می داند که به طور عمده از سوی رجال غربگرا و وابسته به کانون های قدرت یا منحرفان ناپخته، متوجّه شیخ فضل الله شد و سرانجام او را بردار برد؛ واپسین برگی که شیخ فضل الله با نپذیرفتن بیرق کفر، عزّت اسلام و اسلامیان را به نمایش گذاشت و سرانجام عزیزانه بر دار رفت.
استواری کوه آسا و خروشانی موج وارِ شیخ فضل الله، از مهم ترین فصول کتاب زندگی شیخ شهید است که اوج آن را در جریان تحصّن عبدالعظیم شاهد هستیم که در واقع، آغاز رویارویی جدّی و بی محابای جریان های غربگرا، فرقه های ضالّه و مخالفان سرسخت شیخ فضل الله با او بود؛ امّا شیخ در وصیتنامه خود در ایام تحصّن، این ایّام را بهترین ایّام عمر خود می داند و از موضع خویش باز نمی گردد. خروش و استواری او سابقه ای دیرینه دارد؛ چنان که در جریان تحریم تنباکو نیز هنگامی که به تبعید میرزا حسن آشتیانی حکم می شود، نخستین کسی بود که در حمایت از آشتیانی به منزل او وارد شد و همان گونه که از دید عین الدوله، امین السلطان دولت را از شیخ می ترسانید و از ترس همو نیز استعفا داد، استواری او چنان بود که تا زمان دستگیری اش به وسیله فاتحان تهران، تدریس خود را رها نکرد و سرانجام عزّت و اقتدار او در برخورد او با یپرم خان و دیگر اعضای محکمه نظامی فاتحان تهران جلوه کرد.
در بخش های دیگر کتاب (به تفصیل و با انبوه استنادها) دانش، پارسایی، غمخواری مردم و محبوبیت او نزد بزرگمردانی مانند مرحوم آخوند ملاّمحمّدعلی رستم آبادی و مرحوم سید احمد ادیب پیشاوری، و رجال برجسته ای مانند عضدالملک به بحث گذاشته شده است.
اندیشه سبز، زندگی سرخ
این کتاب به «زمان و زندگی شیخ فضل الله نوری» می پردازد. مطالب ذیل، چکیده اندیشه های کتاب است:
در بخش آغازین این کتاب، حیات علمی، اجتماعی و سیاسی شیخ فضل الله مرور شده است. خاندان شیخ به طور عام از عالمان دین بوده اند. او در محضر بزرگانی چون پدرش، شیخ حسین فاضل لنکرانی (نیای آیت الله شیخ حسین لنکرانی)، سید مهدی قزوینی، آخوند سلطان آبادی، شیخ راضی، شیخ مهدی آل کاشف الغطاء، میرزا حبیب الله رشتی به تحصیل علم پرداخت و سرانجام، به همراه محدّث نوری (دایی و پدر زن خویش) در درس میرزای شیرازی حضور یافت و سرانجام به اشاره میرزا به تهران آمد تا «چشم بیدار» او در آن جا باشد.
در بخش دیگری از کتاب، آمدن شیخ به تهران به فرمان میرزای شیرازی مورد بحث قرار می گیرد. مرحوم میرزا (به نقل شیخ حسین لنکرانی) سخنانی به این مضمون به شیخ گفته بودند که «تو جان عزیز منی، و من با ارسال تو، دارم پاره تنم را از خود دور می کنم؛ ولی چه کنم. حفظ کیان اسلام و استقلال ایران در این شرایط حسّاس، به وجود کسی چون تو احتیاج دارد». شیخ در این دوره از اقامت خود در تهران، خدمات پرشماری کرد؛ امّا اوج آن در جریان هایی مانند تحریم تنباکو بود که در این باره، نقش های سه گانه ای را عهده دار بود: 1. مجرای ارتباط و منبع اطّلاعات رهبر جنبش در پایتخت؛ 2. خنثی کردن تبلیغات سویی که ضدّ جنبش راه می افتاد؛ 3. نفوذ دادن روح دینی در جنبش و ریشه دار کردن هویت مذهبی نهضت.
در اندیشه او، عدالتخانه که وکلای طبیعی اصناف و طبقات کشور در آن گرد آمده و بی دخالت در حوزه شریعت، دستورالعمل های مناسب برای اداره حکومت می نوشتند و بر حسن اجرای آن نظارت می کردند) مهاری قانونمند برای شاه و دولت به شمار می آمد. او که می دید فقط تبدیل مهره ها نمی تواند مشکلات سیاسی را ریشه ای حلّ کند، حمایت از چنین الگوی سیاسی را به صورت سیاست دوره نخست مشروطیت برگزید. بسیاری بر نقش موءثّر او در این مرحله صحّه گذاشته؛ امّا جریان مشروطه با تلاش سفارت انگلیس و عمّال آن، به انحراف کشانده شد و شعار مبهم و چند پهلوی مشروطه به جای شعار عدالتخانه نشست و با تلاش غربگرایان، حتّی قید اسلامی و مشروعه از عنوان نظام جدید حذف شد.
با انحراف نهضت مشروطه و طرح شعارهای جدید، شیخ، شعار مشروطه مشروعه (به معنای لزوم محوریت قوانین اسلامی در نظام مشروطه و مجلس) را مطرح کرد تا مگر آب رفته ز جوی را بدان باز گرداند و در این جهت، اصل نظارت فقیهان طراز اوّل را طرح کرد.
هنگامی که مجلس و در واقع سفره رنگین انجمن های ماسونی و شبه ماسونی را محمّدعلی شاه برچید، شیخ، مشروطه را هم چنان مثبت می انگاشت؛ امّا به تصریح خود او، خواستار تأسیس مجلس محدود و به دور از هرج و مرج بود. فرجام انحراف در جریان مشروطه، چنان شد که شیخ موضع تحریم مشروطه را پیش گرفت و این امر، در واقع تلاشی برای احیای عدالتخانه بود.
خانه بر دامنه آتشفشان! شهادتنامه شیخ فضل الله نوری (به ضمیمه وصیتنامه منتشر نشده او)
این کتاب در پی شناخت عملکرد استوار شیخ فضل الله است؛ «نبوغ سیاسی شیخ»، مورد اعتراف دوست و دشمن او است. این امر در موارد گوناگونی خود را نشان داد. دشمن شناسی او، توجّه به تعارض ذاتی اسلام و فلسفه سیاسی غرب، تدلیس دشمن، هشدارها و پیش بینی های سیاسی او و سرانجام تأسیس اصل طراز اوّل از شاخص ترین جلوه های این نبوغ بودند. این که شاه را به مقاومت و استواری دعوت می کرد، اخطار به سیّدین و پیش بینی در مورد هتک حرمت خود، قتل مرحوم بهبهانی، برداشتن عمامه ها و ستیز بنیادین با روحانیت، پیامدهای سوء مشروطه و ترویج بی بند و باری و شیوع مُنکَرات، از دیگر مواردی است که نشان دهنده نبوغ سیاسی شیخ بود. درگیری شیخ با مشروطه خواهان به ترور نافرجام او نیز کشیده می شود و او را 3 ماه و نیم بستری می کند. یک ماه بعد از این ترور، شیخ به آیت الله سیّدکاظم یزدی و عضدالملک، نامه های پرسوز و گدازی بر این مبنا که «داعیه ما، به عین، داعیه کربلا است» می نگارد که بسیاری از ابهام های تاریخی را روشن می سازد. «اصرار سفارت انگلیس بر تبعید شیخ از تهران» و ترویج «شایعه پناهندگی شیخ» از دیگر ورق پاره های زندگی پرجوش و خروش او است؛ امّا شیخ با این منطق که «اسلام، زیر بیرق کفر نمی رود!»
دیده بان، بیدار!
این کتاب به دنبال طرح «دیدگاه ها و مواضع سیاسی و فرهنگی شیخ فضل الله نوری» است. هرچند نمی توان گزارش دقیقی از مطالب فراوان این کتاب، به اختصار در این نوشتار آورد، نکات ذیل را می توان اصلی ترین آموزه های آن دانست:
آگاهی به اوضاع زمانی و به ویژه ماهیت خودبنیاد و استعماری غرب، جلوه ای از جامعیت شیخ را در عصر مشروطه و پیش از آن و ریشه چالش او با غرب باوران و آموزه های غربی را به نمایش می گذارد.
هنگامی که نظریه سیاسی شیخ فضل الله را بررسی می کنیم، «استقلال»، «عدالت» و «حاکمیت اسلام» را به صورت سه رکن «نظریه سیاسی» شیخ می یابیم. در این مثلّث فکری، استقلال در جهت رهایی از سلطه سیاسی و فرهنگی غرب است؛
مفاهیمی چون آزادی، در نگاه شیخ فضل الله، مفاهیمی لغزنده اند که نیازمند تبیین کافی و مرزبندی دقیق میان معنای درست و نادرست وارداتی آن ها است؛ از این روی، شیخ معانی باطل آن ها را برنتافته و به تفکیک میان معانی این الفاظ می پردازد. آزادی به معنای «رهایی از ستم و اختناق سیاسی» و به معنای «حقّ انتقاد سازنده و بیان مصالح» را می پذیرد و در برابر «آشوب طلبی و هرج و مرج» به ویژه «آزادی در مذهب» به چالش برمی خیزد؛
شیخ فضل الله که به تصریح خود، خواستار مجلس شورا (به ویژه در ماهیت بومی و عدالتخانه ای آن) بود، درصدد اصلاح و نزدیک کردن آن به آموزه های اسلامی برآمد. او در این جهت، اتّهام مخالفت با مجلس را همواره از خود به دور می دانست. بنیان نظام پارلمانتاریسم غربی که بر اکثریت آرای خودبنیاد بود، مورد انتقاد او قرار می گرفت و خواستار تحدید قلمرو قانونگذاری مجلس و ترسیم شکلی بود که راهبرد اکثریت آرا در دایره امور شرعی اجرا نشود و در امور عرفی نیز به لحاظ شأن کاشفیت آن از آرای کارشناسان (به صورت راهی برای شناخت مصالح و مفاسد) مورد توجّه قرار گیرد، نه صرفاً به لحاظ خواست اکثریت. در غیر این صورت، اسلامیت نظام مشروطه، مورد سؤال قرار می گرفت و تقلیدی از تمدّنِ خودبنیاد غرب می شد. بر این اساس، شیخ می خواست تا شأن قانونگذاری انحصاری خدای متعالی، پاس داشته، و از سوی دیگر، مشروعیت اصیلِ اقدام های سیاسی تأمین شود . در این فرایند، «نظارت و تنفیذ فقیه» ملاک عملی تأمین مشروعیت ساختار سیاسی و از جمله مجلس است.
در بخش های دیگری از کتاب، نویسنده به تشریح مباحثی چون «وکالت وکلای مجلس»، «ولایت فقیه و شأن حکومتی آن»، «قلمرو آن ها»، «تبیین پارلمانتاریسم و شورای اسلامی»، «جامعیت احکام اسلام» و ... می پردازد.
کارنامه شیخ فضل الله نوری، پرسش ها و پاسخ ها
این کتاب، حول دو مسأله به بحث می پردازد: یکی «الگوی بومی عدالتخانه و فلسفه سیاسی آن در مقایسه با الگوی وارداتی مشروطه»، و دیگری، «ارتباط شیخ با دربار و موضع او در حمایت از محمّدعلی شاه». محوری ترین یافته های تاریخی که نویسنده با استنادهای تاریخی در کتاب منعکس کرده، از این قرار است:
«نهضت عدالتخانه» (پدیده تاریخی مقدّم بر واقعه مشروطیت و خواسته اصیل و اوّلیه مردم) به دنبال تأسیس مجمعی از نمایندگان طبیعی اصناف و طبقات مردم بود تا با مشورت آنان دستورالعمل های لازم برای دوایر دولتی نوشته شود و بدان وسیله، دولت و دربار، از خودکامگی و لجام گسیختگی درآید. با انحراف نهضت، دستخطّ تأسیس مجلس شورای اسلامی نیز به مجلس شورای ملّی تحریف و ماهیت اسلامی و بومی نهضت عدالتخانه به خواسته ای وارداتی تبدیل شد؛ امّا الگوی عدالتخانه، از ذهن شیخ خارج نشد و بر اساس آن، به چالش با انحراف های مشروطه چیان برخاست. بدین معنا، او اساساً با الگوی غربی از روز نخست موافق نبود تا تصوّر شود در دوره ای از آن بازگشت.
اتّهام «وابستگی شیخ به دربار»، امری است که با توجّه به کارنامه زندگی اش، نفی می شود؛ چنان که تاریخ به ما آموخته است عامّه مردم به آخوندهای درباری، روی خوش نشان نمی دهند. بر این اساس، «نفوذ عمیق و گسترده شیخ میان مردم» آن اندازه بوده که برخی دیپلمات های خارجی و دشمنان سرسخت او مانند یپرم خان نیز بدان اعتراف کرده اند؛ چنان که زردشتیان نیز به او توسّل می جستند. «موقعیت والای شیخ بین رجال بزرگ عصر» و در واقع، بی نیازی او به ارتباط با آنان و بالاتر بودن شأن او از وابستگی به دربار نیز گواه دیگری بر باطل بودن اتّهام وابستگی او است. اعتبار او نزد مشیرالدوله، عضدالملک، مشیرالسلطنه، عین الدوله و ... قابل توجّه است.
دلیل دیگر بر بطلان اتّهام پیشین، عدم همکاری با مافیای نو قدرت بود؛ چرا که انگیزه درباری بودن او چیزی جز فزون خواهی در جاه و مال یا هراس از حکومت نیست و تمام این امور درباره همکاری با مافیای جدید قدرت نیز وجود داشت؛ چنان که کسانی مانند سردار اسعد بختیاری، سپهدار تنکابنی و بسیاری دیگر از رجال، در همان بستر تاریخی، رنگ عوض کردند.
«حمایت شیخ از محمّدعلی شاه»، هنگامی تفسیر صحیحی خواهد یافت که از یک سو، اوضاع پیچیده و بغرنج کشور و منطقه، و از سوی دیگر، سیاست های کلان قدرت های بین المللی روشن شود. «قرارداد 1907» در پی آن بود که از عثمانی تا افغانستان و تبّت را به صورتی جدید مرزبندی کند؛ از این روی، حفظ اقتدار محمّدعلی شاه، به معنای حفظ «تمامیّت ارضی ایران» بود.
از سوی دیگر، «تندروی ها، زمینه ساز اشغال کشور به وسیله بیگانه» بود و عدم ثبات داخلی نیز چنان بود که در مشروطه اوّل و در مدّت 18 ماه، 8 کابینه و 6 نخست وزیر آمدند و رفتند. برچیدن بساط مجلس فرنگی مآب، چنان موج شادی آفرید که به قول ناظم الاسلام، عموم اهل تهران خوشحال بودند و به جز افراد معدودی، از شاه تعریف می کردند.
این ها همه «مقابله شیخ با استراتژی شیطانی استعمار» را روشن می کند. این سیاست، هنگامی معنای خود را باز می یابد که در اعتراف های رجال تندرو، عناصر وابسته و اسناد تاریخی دولت های استعمارگر، تأمل کافی صورت گیرد. «تبانی روس و انگلیس برای تجدید مشروطه و خلع محمّد علی شاه» راز کتمان شده ای است که برخی نکات و استنادهای تاریخی، گره آن را می گشاید. وابستگی سپهدار تنکابنی به روس ها و وابستگی سردار اسعد به انگلیسی ها، از نمونه های روشن دخالت دوجانبه آن ها است. سرپوش گذاری بر حمله مجاهدان به تهران به وسیله بلازنوف، شاهدی بر «موضع مثبت روس ها درباره عزل محمّدعلی شاه» است؛ چنان که ادوارد گری نیز بر همکاری روسیه صحّه می گذارد. شیخ از استراتژی مشترک دو همسایه شمالی و جنوبی ایران آگاهی داشت و به دنبال تقویت شاه و تشویق او به مقاومت در برابر آن ها بود.