درباره ما تماس با ما پارسی العربیه English
پنج شنبه | 1403/09/01
از پایان تاریخ غربی تا تمدن برتر مهدوی
تاریخ درج مطلب 1394/08/27
منبع : خانه بیداری اسلامی

گفتاری در برتری«نظریه تمدن نوین اسلامی» بر «نظریه های پایان تاریخ غربی»از پایان تاریخ غربی تا تمدن برتر مهدوی

آنچه در ادامه آمده است متن کامل سخنرانی دکتر موسی نجفی در افتتاحیه­ی «هفته تمدن نوین اسلامی» است. دکتر نجفی در این جلسه که در سالن همایش­های مسجد مقدس جمکران و در روز 30 آذرماه به مناسبت نهم ربیع­الاول- سالروز آغاز امامت حضرت ولی­عصر(عج)- برگزار گردید، بخش عمده­ای از هندسه مباحث تمدنی خود را –البته به اجمال- مطرح کردند.  مساله­ی اصلی این سخنرانی طرح چیستی نظریه تمدن نوین اسلامی با تبیین «غیریت» آن بوده است.

مقدمه

عنوان اصلی بحث من «نظریه یا فلسفه تکامل تاریخ و تمدن نوین اسلامی» و عنوان فرعی آن «از پایان تاریخ غربی تا تمدن برتر مهدوی» است. در صدد هستم نسبت تمدن نوین اسلامی را با سایر مفاهیم مشخص کنم. بحث من، بحثی در اجمال است و عمده بحث من از «غیریت» تمدن نوین اسلامی است؛ به این معنی که تمدن نوین اسلامی چه چیزهایی نیست، از کجا پیدا شده است و چه نسبتی با ما دارد.

انقلاب اسلامی و نظریه­ی پیوستگی

بحث تمدن نوین اسلامی از سه قسمت تشکیل شده است: تمدن­، نو بودن و اسلامی بودن. تمدن یک نسبتی برقرار می­کند بین ما و گذشته­ی تمدن اسلامی ما و یک نسبتی هم برقرار می­کند با تمدن مغرب زمین، که فعلاً داعیه­ی برتری دارد. ما می­دانیم که انقلاب اسلامی در بطن خودش یک نظریه پیوستگی دارد. پیوسته کردن تمدن گذشته­ی اسلامی به تمدن آینده­ی اسلامی؛ یعنی انقلاب اسلامی این دو حلقه را به هم مربوط می­کند. نظریه­ی پیوستگی در مقابل نظریه­ی گسستگی قرار دارد. یعنی اگر شما برتر بودن تمدن غرب را بپذیرید این نظریه­ی پیوستگی می­شکند و حاصل آن نظریه­ی گسستگی می­شود و نظریه­ی گسستگی یعنی «بحران هویت». پس ما در مفهوم تمدن نوین اسلامی یک سلسله واژه­ها را می­توانیم از این خانواده­ پیدا کنیم: بحث اندیشه­ی تعالی، بحث تمدن برتر، بحث تکامل و هویت.

تفاوت بنیادهای نظری تمدن غرب و تمدن نوین اسلامی

در این بحث به نظرم می­آید می­توانیم دو مثلث ترسیم نماییم. مثلث تمدن غربی سه ضلع دارد: ضلع پایان تاریخ، سکولاریسم، اندیشه­ی ترقّی. مثلث تمدن برتر مهدوی که می­شود گفت تکامل تمدن نوین اسلامی است، هم سه ضلع دارد: مهدویت – در مقابل پایان تاریخ- ، شریعت – در مقابل سکولاریسم- ، اندیشه­ی تعالی – در مقابل اندیشه­ی ترقّی- . این تناظری است که می­توانیم بین تمدن نوین اسلامی و تمدن غرب می­توانیم برقرار کنیم.

تمدن نوین اسلامی: سرحلقه­ی تکاملی بیداری اسلامی

نکته­ی دیگر اینکه بیداری اسلامی که در کشور ما هست یک روند تکاملی داشته است. این روند تکاملی در تفصیلی که از دو قرن پیش در جهان اسلام داشته است- اگر با نظریه پیوستگی نگاه کنیم و با نظریه گسستگی نگاه نکنیم- در ابتدای راه، یک بعد نظامی داشته است، بعد به یک بعد سیاسی رسیده است(در انقلاب مشروطه­ی ایران)، بعد به یک بعد فرهنگی رسیده است و الآن به بعد تمدنی رسیده است. پس یک روند تکاملی در بیداری اسلامی هست؛ یعنی بحث تمدن به یک نحوی سرحلقه­ی تکاملی نظریه­ی بیداری اسلامی هم می­تواند باشد. متناظر این مساله را اگر بخواهیم در حیات سیاسی غرب دنبال کنیم -ما در وضعیت فعلی­مان- می­توانیم بگوییم: استعمار کهنه، استعمار نو و استعمار فرانو. نظریه­ی تمدنی ما در مقابل استعمار فرانو قرار می­گیرد.

تکامل بیداری اسلامی ظاهراً به سه مرحله­ی عمده تقسیم می­شود: جنبش، که اکثر کشورهای اسلامی در همین مرحله هستند. مرحله­ی نظام سیاسی، که سه کشور اسلامی مدعی نظام سیاسی اسلامی هستند: ایران، عربستان و ترکیه. عربستان و ترکیه ادعای تمدنی ندارند. با تقسیم­بندی سه­گانه­ی جنبش، نظام، تمدن، ما یک چیز اضافه­ای نسبت به این دو کشور داریم. ما برتری تمدن غرب را قبول نداریم؛ معتقدیم تمدن برتر مال ماست و از تمدن نوین اسلامی می­توانیم یک مقدّمه­ای استخراج کنیم بر تمدن برتر خودمان که مهدویّت است.

همراهی غرب با حرکت­های اسلامی تا مرحله­ی نظام­سازی

این مطلب جای دقت فراوان دارد که غربی­ها تا دو مرحله­ی اول(یعنی مرحله­ی جنبش و نظام­سازی) -هرچند با ما مشکل دارند و در وهله­ی اوّل دوست ندارند ما به نظام سیاسی برسیم- حاضرند با ما کنار بیایند و ما را بپذیرند. در وهله­ی اوّل با جنبش­های اسلامی همراهی می­کنند- مثل مصر و ...- ولی در مرحله­ی بعد (یعنی نظام­­سازی) می­گویند که حرکت­های اسلامی حرفی برای گفتن ندارند و معتقدند با انتخابات و ... لیبرال­دموکراسی می­آید و کار را تمام می­کند؛ در اینجا برای خود یک دست برتر قائل­اند. حالا فرض بگیرید در این قسمت ما رقیب آنها باشیم، جمهوری اسلامی و سایر نظام­های سیاسی اسلامی، رقیب لیبرال­دموکراسی باشند، در بعد سوم (یعنی بعد تمدن­سازی) معتقد هستند که منحصراً متعلّق به آنهاست و برتری تمدنی را مختصّ خود می­دانند. می­گویند برتری تمدنی که دایره­ی آخر هست، نظام سیاسی که ولو اسلامی باشد را احاطه می­کند، چون بزرگ­تر است. و برای همین هم به نظرم می­آید غربی­ها بدشان نمی­آید از بیداری اسلامی در ابعاد ناقصش (تا نظام­سازی) بدشان نمی­آید حمایت کنند. هم این ادّعا را مطرح می­کنند که از نهضت­های مسلمانان حمایت می­کنند و هم جنگ را دوباره برمی­گردانند به لایه­ی نظام سیاسی؛ مثل داعش. یعنی غربی­ها از این قسمت خیلی ناراحت نیستند. امّا قسمت تمدن آنها را عصبی و ناراحت می­کند؛ اینکه یک تمدن زنده­ای بخواهد با تمدن برتر آنها احساس رقابت بکند، برای غربی­ها پذیرش این مساله سنگین است. ادّعای زنده بودن تمدن اسلامی و رقابت با تمدن غرب در نظریه­ی تمدن نوین اسلامی دیده می­شود.

پنج الگوی ترسیمی رهبر معظم انقلاب برای گذار از نظام به تمدن

رهبر معظم انقلاب برای رفتن از نظام به سمت تمدن نوین اسلامی، پنج الگو ترسیم کرده­اند: الگوی تحول علوم انسانی، بومی­سازی علم، الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، سبک زندگی اسلامی و اقتصاد مقاومتی. این موارد چیزهایی است که اگر نظام اسلامی بخواهد به طرف تمدن نوین اسلامی حرکت کند این پنج شاخص باید دیده شود.

چیستی مفهوم تکامل

اگر بخواهیم تمدن نوین اسلامی را تکامل نظام اسلامی بدانیم باید قبلش خود تکامل را تبیین کنیم. اگر بخواهیم از چهار جلد فلسفه تاریخ شهید مطهری در بحث تکامل استفاده کنیم، تکامل یک مفهوم اشتدادی، رفتن از نقص به کمال، هدفدار و آشکارکننده­ی همه­ی ظرفیت­هاست. پس نظریه تمدن نوین اسلامی با تعریفی که از تکامل عرضه شد تکامل نظام اسلامی است و نظریه­ی مهدویت نیز نسبت به نظریه تمدن نوین اسلامی نظریه­ای تکاملی­تر خواهد بود. با این توضیحات، نظریه تمدن نوین اسلامی می­تواند نظریه پایان تاریخ غربی را در بعد تمدنی بشکند. به خاطر اینکه نشان می­دهد نهایت کمال بشر اندیشه­ی سکولار و این­جهانی نیست. نظریه تمدن نوین اسلامی، خودش یک نظریه­ی ساختارشکن است.

مولفه­های محوری نظریات پایان تاریخ غربی

اگر بخواهیم در نظریات پایان تاریخ غربی­ها بنگریم- مثل هانتینگتون - چند عنصر در اکثر اینها هست که نظریه تمدن نوین اسلامی-چه رسد به مهدویت- ما خیلی از آنها عظیم­تر است. این هفت عنصر در نظریه­های پایان تاریخ غربی معمولاً دیده می­شود.

  • وجود گسل­های فرهنگی: آنها وجود گسل­های فرهنگی را قبول دارند. امّا این گسل­های فرهنگی در نهایت به برتری و پیروزی اندیشه­ی لیبرال­دموکراسی و غرب منتهی می­شود.
  • وجود دشمن فرضی: هر گونه دشمن فرضی که بتوانند درست می­کنند. در تفکّر مستشرقین این موضوع زیاد دیده می­شود.
  • اسلام­هراسی: در اکثر نظریه­ها آنها دیده می­شود.
  • برتری تمدنی غرب در نهایت
  • نظم نوین جهانی
  • به حاشیه رفتن همه­ی فرهنگ­ها در مقابل فرهنگ برتر غرب
  • برتری گفتمان مطلق مدرن در جهان

اینها در اکثر نظریه­های پایان تاریخ غربی­ها دیده می­شود.

نظریه تمدن نوین اسلامی، فراتر از نظریه «گفتگوی تمدن­ها» و «منازعه ایده­ها»

امّا ویژگی تمدن نوین اسلامی که این نظریه­ها را می­شکند چیست؟ یکی اینکه به نظر می­آید این نظریه، شروع یک جنگ سرد فرهنگی جدید است؛ با ماهیت فرهنگی و ابعاد وسیع. این را هم بگویم، نظریه تمدن نوین اسلامی تکامل دو نظریه­ی دیگر هم است. یکی نظریه­ی گفت و گوی تمدن­ها که چند سال قبل مطرح شد و اینقدر حاشیه­ی سیاسی پیدا کرد که اصلش فراموش شد. نظریه­ای بود که می­توانست ابعاد مختلف را پوشش دهد. این را بگویم، تمدن نوین اسلامی دو بعد دارد: یک بعد تمدنی و یک بعد اسلامی. در بعد تمدنی ما می­توانیم با تمدن غرب گفتگو داشته باشیم. این گفتگو الآن وجود دارد و ما از دستاوردهای غرب داریم استفاده می­کنیم. در بعد اسلامی است که از تمدن غرب امتیاز پیدا می­کنیم و برتر می­شویم و تکامل پیدا می­کنیم. لذا باید مختصات تمدنی­اش را بپذیریم؛ امّا نه اینکه همه­ی ابعاد ما با همه­ی ابعاد تمدنی غرب گفتگو کنند. در مقابل این نظریه «منازعه­ی ایده­ها» است که معتقد است در گفتگو یک نزاعی بین ما و غرب شکل می­گیرد و لزوماً همه­ی حرف­های ما یکی نیست. بعد از گفتگو یک منازعه­ی فکری هم داریم. نظریه­ی تمدن نوین اسلامی به نظرم تکامل این دو نظریه است و از آنها فراتر می­رود از هر دو عمق بیشتری پیدا می­کند. از نظریه گفتگوی تمدن­ها در بعد تمدنی و از نظریه­ی نزاع ایده­ها در بعد منازعه فراتر می­رود.

نظریه تمدن نوین اسلامی، شکستن گفتمان مطلق مدرن

یک نوع جنگ جدید سرد فرهنگی است؛ به نظرم این نظریه، «نظم فعلی جهان» و نظمی که در آینده با پیروزی بر گسل­های فرهنگی در صدد آن هستند، می­شکند، سیطره­ی گفتمان مطلق مدرن را می­شکند، در بعد تمدنی-و نه در بعد نظامی و سیاسی- از کلّیت عالم غربی در همه­ی ابعاد، پرسش دارد، تشکیک می­کند به طور جدّی در برتری تمدن غرب، جنگ غرب و شرق را تبدیل می­کند به جنگ عالم قدسی با عالم سکولار.

خود وجود این عالم جدید که تمدن نوین اسلامی مدعی ایجاد آن است و در پرتو اندیشه­ی مدرن نیست، خودش نشان می­دهد تمدن اسلامی و اسلام در حاشیه­ی فرهنگ غرب نیست. این هم به نحوی مطلق بودن گفتمان مدرن را می­شکند، چون آنها معتقدند که سایر فرهنگها در حاشیه­ی فرهنگ تمدن غرب باید ادامه­ی حیات بدهند و نه در متن و در مقابل آن. یک نوع تجدید عهد دینی برای بشر است. این نظریه تمدن نوین اسلامی، یک استراتژی قدرت و توجیه قدرت نیست، بلکه یک نظریه­ی فکری هست که بشر را دوباره در همه­ی ابعاد ارتقا می­دهد.

تلاش برای ندیدن «نظریه تمدن نوین اسلامی» با طرح جریان­های افراطی و بنیادگرا

یک نکته کتاب «هراس بنیادین» دارد که نویسنده­ی آن بابی سعید است، یک اصطلاحی دارد که می­خواهم از آن استفاده کنم: «بازگشت سرکوب­شدگان». او معتقد است تجدید حیات اسلامی که به وسیله­ی انقلاب امام به وجود آمد «بازگشت سرکوب­شدگان» است! ایشان معتقد است وقتی اینها می­آیند یک اضطرابی برای توسعه­ی غربی ایجاد می­کنند. من می­خواهم بگویم غربی­ها دلشان می­خواهد این بازگشت سرکوب­شدگان را فقط در داعش ببینند یا در افکار افراطی و تندروی مسلمانها با تفنگ و سربریدن؛ این را خیلی تبلیغ می­کنند. در صورتی که اگر تجدید حیات دینی در بعد تمدنی شکل بگیرد یک مفهوم دیگر را برای غربی­ها از بین می­برد و آن «universal و عامّیت» آنهاست. چون آنها معتقدند دنیا یعنی غرب و بقیه حاشیه. بنابراین این فرهنگ­سازی جدید که در تمدن نوین اسلامی است یک ادبیات فاخری به ما می­دهد که این ادبیات فاخر می­تواند ما را در همه­ی ابعاد و تمام قد جلوی غرب ظاهر کند.

نکته­ی دیگر اینکه نظریه تمدن نوین اسلامی چند تا نظریه را هم می­شکند: یکی شرق­شناسی نوین را از بین می­برد، چون از ماهیت غرب عمیقاً پرسش دارد. دوم اینکه جهانی­سازی مطلق مدرنیته را از بین می­برد و از آن فاصله می­گیرد چرا که در تمامِ مدرنیته تشکیک می­کند.

نظریه تمدن نوین اسلامی با مفهوم «بنیادگرایی» و «قشری­گری» و «سطحی­نگری» مقابله می­کند و مفهوم خشونت. در بحث تمدن ابعاد مختلف انسانی رشد می­کند. تمدن نوین اسلامی مدعی چیزهایی­ است که تمدن غرب ندارد. بعد چند ساحتی انسان، بعد معنوی و خدایی انسان که با «خشونت» -که ادعای غربی­ها در مورد ماست- منافات دارد.

نظریه تمدن نوین اسلامی مقابله می­کند با پروتستانتیسم اسلامی و مفهوم اصلاحات. از این هم فراتر می­رود.

فراروی «اسلام تمدنی» از »اسلام سیاسی» و «اسلام اجتماعی»

نکته دیگر اینکه، یک بحثی در جامعه­ی ما الآن مطرح است، سربسته بگویم، با تسامح البته، بحث «اسلام سیاسی» است. البته بگویم که «اسلام سیاسی»- که معمولاً طرفداران انقلاب این تعبیر را به کار می­برند- غلط است، «سیاست اسلامی» درست است. برخی می­گویند چون «اسلام سیاسی» موفق نبوده، ما یک درجه تقلیلش بدهیم و بگوییم «اسلام اجتماعی». به نظرم بحث تمدن نوین اسلامی «اسلام سیاسی» را یک درجه ارتقا می­دهد؛ یعنی به جای اینکه بیاییم از مواضع خودمان دست برداریم و بگوییم اسلام سیاسی دیگر بس است و آن را به «اسلام اجتماعی» تغییر دهیم، اسلام سیاسی را به «اسلام تمدنی» ارتقا دهیم و اسلام را در یک افق تمدنی مطرح کنیم.

نظریه تمدن نوین اسلامی و طرح انسان در جایگاه حقیقی­اش

نظریه تمدن نوین اسلامی، حتّی در اجمالی­ترین شکل خود، پیکره­ی باشکوه و عظمت تمدن غرب را می­شکند. دیگر اینکه این بحث که انسان خودش را در فرهنگ اومانیستی جایگزین خدا می­کند و از خودش تصویر خداگونه درست کرده است، انسان را به جایگاه «عبد بودن» برمی­گرداند و در جایگاه حقیقی خودش قرار می­دهد. این یعنی تمدن نوین اسلامی جوهر نیست­انگارانه­ی تمدن غربی را آشکار می­کند. نظریه تمدن نوین اسلامی طرح عالم دینی می­کند با تجدید عهد دینی بشر و این با بحث­های پست­مدرن متفاوت است. هم طرح عالم دینی دارد و هم تجدید عهد دینی دارد در سایه­ی تکامل تمدنی و ذیل انسان کامل که مختص فرهنگ شیعی هست. به نظر می­رسد در نهایت تمدن نوین اسلامی می­تواند یک تکامل چندساحتی را در بحث تمدنی برای بشر نشان بدهد و می­تواند جایگاه سایر مفاهیم را هم داشته باشد.

نظریه تمدن نوین اسلامی و تعمیق مفهوم انتظار

اگر بحث تکامل را در تمدن نوین اسلامی درست ببینیم و آن را مقدمه تمدن برتر مهدوی تلقّی کنیم، می­توانیم بگوییم در مفهوم انتظار هم می­توانیم یک عمق بیشتری ببینیم و در مقام انتظار با یک عمق بیشتری نظر کنیم.

برای ارسال نظرات از فرم پایین استفاده کنید.
مسئولیت نوشته ها به عهده نویسندگان آنهاست و نمایش آنها به معنی تایید نظرات آنها نیست.
نام :

پست الکترونیکی :

نظر شما :
خانه بیداری اسلامی
ویژه ها
اینفوگرافی
نشریات خانه بیداری اسلامی
خانه بیداری اسلامی
کتابخانه
خانه بیداری اسلامی
خانه بیداری اسلامی
سایت های وابسته