درباره ما تماس با ما پارسی العربیه English
پنج شنبه | 1403/09/01
نظريه بيداري اسلامي براساس انديشة سياسي حضرت آيةالله العظمي خامنه اي
تاریخ درج مطلب 1394/10/17
منبع : دكتر موسي نجفي

نظريه بيداري اسلامي براساس انديشة سياسي حضرت آيةالله العظمي خامنه اي

چكيده:

بيداري اسلامي به شكل يك نظريه منسجم و علمي در انديشة ‌سياسي آية الله خامنه ­اي مورد بررسي و تحقيق است. ايشان به اين مهم در سه مقطع توجه نموده ­اند: اول در سال هاي دهة چهل و پنجاه تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، دوم در طي سي سال گذشته يعني سالهاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و سوم در سال جاري و بعد از جنبش­ هاي اسلامي و خيزش بيداري اسلامي در منطقه عربي و آفريقا.

از نظر ايشان بيداري اسلامي واقعيت انكارناپذيري است كه به صورت يك پروسه و نه پروژه در ذهن و دل و ايمان مسلمانان غليان نموده است و اين در مقابل "احساس تحقير شده­ گي" است كه استعمار غرب طي قرون گذشته به جوامع اسلامي تحميل نموده است؛ با اين وصف ازنظر معظم ­له بيداري اسلامي همان "عزت اسلامي" است كه در اثر انقلاب اسلامي ايران به عنوان يك الگوي زنده و پويا در برابر چشم مسلمانان جلوه­ گر شده است و اين الگو تا آخرين مراحل، "تمدن غرب" و نظام "ليبرال دمكراسي" را به چالش مي ­كشد.

كليد واژه­ ها:

بيداري اسلامي ـ بيداري ـ احساس تحقير شده­ گي ـ احساس عزت ـ تمدن مادي غرب ـ تمدن نوين اسلامي ـ الگوي نظام­ سازي

مقدمه:

«بيداري اسلامي» عنواني است كه ملتهاي مختلف مسلمان مي ­توانند در ذيل آن به نحوي به بازسازي شخصيت و هويت عزت ­مندانه و شرافتمندانه خود بپردازند، اين عنوان تا آنجا مي­ تواند مهم و گسترده تلقي گردد كه قرن معاصر را  مي ­توان "دوران بيداري اسلامي" ناميد.(برگرفته از بيانات مقام معظم رهبري در تاريخ اسفند 1369)

حضرت آية الله العظمي خامنه­ اي در جايگاه رهبري انقلاب اسلامي و ولايت فقيه و دوران رياست جمهوري و حتي قبل از انقلاب اسلامي، در مسير حركت بيداري اسلامي و هموار كردن، تبيين و رشد اين راه، مطالب اساسي، ديدگاه و نكات مهمي ابراز و ارائه نموده­ اند كه بعنوان نمونه در كتاب" آينده در قلمرو اسلام" نوشتة‌ سيد قطب در دهة چهل، ايشان از گرايش به سمت اسلام به خصوص در جوانان و ضرورت تحرك مسلمين و هشياري آنان عليه استعمارگران نكاتي قابل توجهي را بيان مي ­نمايند(رجوع شود به مقدمه كتاب آينده در قلمرو اسلام، سيد قطب، ترجمه سيدعلي خامنه­ اي، تهران، 1345) و همچنين توجه به بيداري اسلامي در شبه قاره هند نيز در كتاب "مسلمانان در نهضت آزادي هندوستان" نمونه ديگري از اين دغدغه معظم­ له در يك دهه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي مي­ باشد.( رجوع شود به كتاب مسلمانان در نهضت آزادي هندوستان، نوشتة عبدالمنعم النحر، ترجمه و تأليف سيدعلي خامنه ­اي، تهران، انتشارات آسيا، 1347)

ضرورت تحقيق و توضيح عنوان:

براي فهم اين موضوع كه چرا اين مطلب امروز تا به اين حد از اهميت برخوردار و مورد توجه واقع گرديده است، شايد بتوان گفت بخاطر اين است كه مسلمانان سالهاست بخاطر نفوذ قدرتهاي استعمارگر از زندگي و حيات اسلامي همه جانبه خود محروم گشته(برگرفته از بيانات مقام معظم رهبري در تاريخ خرداد 1372) و در هر برهه از تاريخ، بخشي از شخصيت اسلامي و مسلماني خويش را گم نموده ­اند. بيداري اسلامي كه در زمان فعلي بطور علني وآشكار سراسر بلاد اسلامي، بخصوص كشورهاي عربي را در سطوح مختلف تحت تأثير واقعيت انكارناپذير(همان، اسفند 1380) و مفتون جاذبة خود ساخته است، نشان گويايي است از زنده بودن و نشاط داشتن و حيات اسلام، ديني آسماني كه تمدن مادي غرب قرنهاي گذشته مرگ آن را اعلام داشته و اثرات آن ­را فقط در "حاشيه" زندگي مسلمانان و يا در لابلاي صفحات تاريخ جستجو مي­ نمود.

بيداري اسلامي معاصر كه به نوعي "معجزه اسلام"( همان، بهمن 1375) و نتيجه "صدور معنوي" انقلاب اسلامي(همان، ارديبهشت 1382) و نشان ديگري از وعده الهي و سنت­ هاي حتمي خداوندي است(همان، مهر 1387 ـ در تاريخ خرداد 1372) كه در آن پيروزي حق بر باطل و نابودي ستمگران اعلام شده است.

بيداري اسلامي همان "احساس هويت اسلامي" نيرومندي است كه ملتهاي مسلمان(همان، مرداد 1383) را در سراسر جهان به مطالبه  همه جانبه حضور اسلام در زندگي(همان، بهمن .1382) دعوت كرده و حاصل تلاش مصلحان، شهدا، مخلصان و انسانهاي والايي است كه نگذاشتند اين پرچم پرافتخار به زمين بيفتد.( همان، مرداد 1383)

با توجه به مطالب گفته شده، اهميت تحقيق پيرامون شناخت ماهيت و عمق بيداري اسلامي و بازتاب­هاي آن مي­تواند اين نتايج و موضوعات را شامل شود:

1 ـ بيداري اسلامي نشان از پويايي و حيات و نشاط اسلام است.

2 ـ بيداري اسلامي نشان از احساس هويت و شخصيت احياء شده مسلمين در دوران معاصر است و جرياني است جاري و زنده كه هم­اكنون به سرنوشت مسلمان و جوامع اسلامي پيوند دارد.

3 ـ بيداري اسلامي مقابله با سلطة استعمار و استكبار است كه نوعي احساس تحقيرشدگي را به جوامع اسلامي القاء نموده بودند.

4 ـ بيداري اسلامي پرچمي است كه مسلمانان مي ­توانند از زير لواي آن به وحدت و اتحاد واقعي برسند.

5 ـ بيداري اسلامي اميد و رشد و رسيدن به تمدن اسلامي و حضور همه جانبه اسلام را در چشم­انداز حيات طيبه اسلامي خود نويد مي ­دهد.

تاريخچه:

بيداري اسلامي همزمان با ورود نظامي استعمارفرانسه به مصر حدود دو قرن گذشته در حوزه جغرافيايي عربي خلافت عثماني شروع گرديد. مسلمانان دوباره با "صليبيون" مواجه گرديدند، اما اين بار اين حضور حكايت از نفوذ اروپائيان داشت؛ هر چند اين نفوذ گاهي چهرة ديني و تبشيري نصاري را به خود مي­گرفت، ولي ماهيت آن به كلي متفاوت از گذشته بود؛ وسايل جديد و تكنيك­هايي كه آنان در نظامي ­گري و اقتصاد و معشيت مردم با خود به همراه آورده بودند، افق جديد و پيامدهايي را با خود به همراه داشت كه خيلي زود به زواياي آشكار و پنهان زندگي مسلمانان رسوخ نمود. از اولين آثار اين نفوذ، تحت سلطه قرار دادن و يا نفوذ تدريجي در حاكميت سياسي كشورهايي بود كه اين ميهمانان ناخوانده بدان وارد شدند. با گسترش نفوذ اروپائيان و فتح سنگر به سنگر سياست، اقتصاد و فرهنگ مسلمين، واكنش و عكس­العملي طبيعي و ذاتي از دل ملتهاي مسلمان جوشيدن گرفت كه اين جوشش روز به روز رشد و نمو يافت و همچون درمان درد و يا پادزهر در مقابل زهر، خود را جلوه داد؛ لذا تاريخچة بيداري اسلامي را در قرن سيزدهم مي ­توان با عنوان "فرياد فريادگران بيدار"( همان، بهمن 1370) و قرن چهاردهم را "قرن تجربه و بيداري"( همان) و قرن پانزدهم اسلامي را "قرن عملكرد و الگوسازي"( همان)  ناميد. در اين روند تاريخي چهره­ هاي برجستة جهان اسلام در عالم تشيع و تسنن و نهضت­ هاي بزرگي چون تحريم تنباكو، نهضت مشروطيت، ثورة العشرين عراق، نهضت بيداري هندوستان، نهضت شيخ شامل داغستاني در قفقار، فرياد بيداري در خاورميانه و شمال افريقا را مي­ توان شاهد بود. ( همان)

همچنين در روند رو به "رشد و تكامل" حركت بيداري اسلامي، فريادگران سياسي، فرهنگي و اقتصادي بزرگي نقش ايفا نمودند كه مي­توان از سيدجمال­الدين اسدآبادي(همان، مرداد 1371)، در ابتداي جريان و در ادامه روند تكاملي و عميق­تر آن از  ميرزا حسن شيرازي(همان، بهمن 1370)، شيخ فضل ­الله نوري(همان، مهر 1379)، آخوند خراساني(همان، دي 1370)، سيدحسن مدرس(همان) و در عصر جديد از كليم صديقي(همان، ارديبهشت 1375)، سيدمحمدباقرصدر(همان، دي 1379) و بسياري از شخصيت­ هاي برجسته اسلامي ­و ازهمه مهمتر از حضرت امام خميني(ره) ياد نمود. هرچند بيداري­اسلامي مانندامواج خروشان رودخانه ­اي ازدل تاريخِ دوقرن­گذشته كشورهاي اسلامي گذشته و بسته به شرايط و موقعيت، هرزمان در ساحل كشوري ­و يا نهضتي و يا فرياد مصلحي آرام گرفته، اما در مقاطعي­در دهه­ هاي­گذشته اين­حركت ازعمق، گستره و اثرات الگوساز نمادين بيشتري برخوردارگشته است.

در بهمن 57 پيروزي انقلاب اسلامي و تأسيس و تداوم جمهوري اسلامي(همان، اسفند 1375) خود "معلول" بيداري اسلامي و از آن به بعد "علت" بيداري اسلامي به عنوان الگويي جامع و زنده قرار گرفت(همان، بهمن 1389) و حوادثي نظير مقاومت هشت ساله در جنگ تحميلي(همان، خرداد 1374) و تسخير لانه جاسوسي شيطان بزرگ(همان، آبان 1381) نشانه اقتدار اين مقطع مهم در رويارويي بيداري اسلامي با قدرتهاي بزرگ عالم تلقي مي­گردد.

مفاهيم:

وقتي­از بيداري­اسلامي صحبت مي ­شود، زنجيره ­اي ازمفاهيم و واژه ­ها كه به­نحوي ما را در"فرهنگ­ سياسي" بيداري اسلامي قرار مي ­دهد، نمودار مي­گردد. اين واژه­ ها به درستي و روشني ما را به ذات و هويت اصلي بيداري اسلامي برده و از واقعيت عميق آن پرده­ برداري مي ­نمايد. در اين رابطه مي ­توان به واژه­ ها و عبارات زير توجه نمود:

بيداري مسلمين(همان، خرداد 1369ـ خرداد 1388)، احساس ­تحقير شد­گي(همان، اسفند 1389ـ تير 1390)،‌ احياي هويت اسلامي(همان، خرداد 1369 ـ بهمن 1374ـ  اسفند 1380)، عزت ­طلبي، وحدت­ و اتحاد مسلمين(همان، خرداد 1370 ـ خرداد 1373 ـ خرداد، دي 1384 ـ آذر 1388)، روحيه اميد و ايثار(همان، آبان 1371 ـ آبان 1378)، حيات طيبه اسلامي(همان، دي و بهمن 1368)، تمدن اسلامي(ارديبهشت 1376 ـ بهمن 1381)، پيشقراولي فريادگران و مصلحين شيعي و ...

با توجه به اين مفاهيم مي ­توان "نسبت" بيداري اسلامي را با اسلام، نهضتهاي اسلامي، نظام­ هاي سياسي اسلام، تمدن آينده اسلامي، وضعيت جوامع اسلامي، دشمن ­شناسي اسلامي و بسياري از مسائل ديگر در نوعي "دائرة المعارف فكري ـ سياسي ديني" موردتوجه قرار داد. اين مهم تا بدان جا مي ­تواند مورد توجه واقع شود كه جايگاه ارزش ها و نسبت، اصيل و غيراصيل، فضاها و زمينه­ هاي مثبت و منفي، هر يك با توجه به روح كلي بيداري اسلامي، در اين فرهنگ واژه­ ها قابل تشخيص و رده ­بندي و ارزش­گذاري مي ­باشد.

سؤال اصلي:

اگر بخواهيم بيداري اسلامي را در قالب يك نظريه منسجم در ارتباط با سلسله مفاهيم و ارزش ها و نتايج خاص فرهنگي ­و سيـاسي و جغـرافيايي و فكري تعريف نمائيم، ابتـدا حول يك سـؤال اصلي و چندين سؤال فـرعي مي­ توانيم تمركز داشته باشيم:

مهمترين سؤالي­كه مي ­توان در مورد بيداري­اسلامي و ابعادآن با توجه به وقايع اخير داشت، اين پرسش است كه:

ماهيت بيداري اسلامي چيست؟ و چه مراحلي را تاكنون طي نموده؟ و تأثير انقلاب اسلامي در بيداري اسلامي معاصر و تحولات سه دهه اخير جهان اسلام چگونه قابل ارزيابي مي­باشد؟

به دنبال اين سؤال مي­توان پرسش­هاي ديگري را هم مطرح نمود مانند اين كه:

1ـ بيداري اسلامي چه ارتباطي با استعمار اروپايي و نفوذ غرب در جهان اسلام دارد؟

2ـ بيداري­اسلامي چه­ارتباطي با تودة مردم وبخصوص"نسل­ جوان­ دنياي ­اسلام"و همچنين ­نخبگان جهان اسلام دارد؟

3 ـ نقش تشيع و تسنن و ويژگي­ها و مشتركات و مميزات هر يك در مراحل مختلف بيداري اسلامي چگونه قابل ارزيابي است؟

4 ـ چشم­انداز بيداري اسلامي را چگونه مي ­توان ديد؟

5 ـ بيداري اسلامي چه نسبتي با تمدن غرب و دنياي مدرن دارد؟

بيان فرضية اصلي:

با توجه به پرسش ­هاي مطروحه و مفاهيم مذكور مي ­توان با اطمينان و دقت بيشتري به بيان فرضية اصلي در مورد بيداري اسلامي و ماهيت و روند آن پرداخت. اين فرضيه به اين نحو مي­ تواند قابل طرح باشد:

بيداري اسلامي به علت ماهيت "عميق ديني" آن كه برگرفته از "متن اسلام" و "باورهاي ناب و خالص" مسلمانان است، درصدد آن است كه از هويت واقعي و آسيب­ديدة جوامع اسلامي در مقابل سلطه غرب و ابعاد تمدني آن محافظت كرده در اين راه و مسير پيچيده و دشوار، آنچه الگو و چراغ هدايت­ تلقي و قلمداد مي­گردد، همانا انقلاب اسلامي­ايران و دستاوردهاي ­مهم آن­ يعني نظام جمهوري­اسلامي ايران و افق تمدني  و چشم­انداز­هاي نوين­ آن مي­باشدكه با الهام از"مكتب اهل­بيت عصمت(ع)"( همان، مرداد 1383) در دهه ­هاي اخير وارد"مراحل تكامل" خودگرديده است و اين ­رشد و تعالي در حقيقت در هر منزلي يكي از ابعاد تمدن مادي غرب و دنياي مدرن و سلطه استعمار نو را به چالش مي كشد.( همان، اسفند 1389) و اين تفاهم و تقابل تا عميق ­ترين لايه ­هاي "منازعه ايده­ ها و تمدن ها" بين اسلام و دنياي استكباري غرب ادامه خواهد يافت.

بيان فرضيه­هاي رقيب:

وقتي در جواب پرسش­ هاي خود به طرح فرضيه ­اي از دل فرهنگ و سنت هاي خودي با توجه به شرايط بومي و ملي كشورهاي اسلامي پرداختيم، مي ­توان به ساير ديدگاهها چه از درون آن جوامع و چه از خارج از دنياي اسلامي توجه نمود. اين نظريات كه در هر حال در فضاي اسلامي و بومي و ملي و با فرهنگ واژه­ هاي ديني به اين تحولات و حركت­ها نگاه نمي­كند، بيشتر با مايه گرفتن از مدرنيته و سكولاريزم نهفته در آن و ايسم­هاي مرتبط با تمدن مادي غرب به تحليل آنچه رخ داده و رخ مي ­دهد مي­ پردازد. در اين طراحي­ ها از مطالب سطحي و شعاري و تبليغات سياسي گرفته تا نقطه نظرات مبتني بر "مكاتب فلسفي و سياسي غرب" مثل ليبرال دمكراسي با پشتوانه نظرات كلان­تر مانند «جنگ تمدنها» و «پايان تاريخ» به نفع تمدن غرب نيز مي­توان سراغ گرفت. حاصل اين نظريات را مي ­توان در گروهها و دسته ­بندي هاي زير قرار داد:

1ـ بيداري اسلامي در حقيقت در اثر "تئوري توطئه غرب" به رهبري امريكا و صهيونيسم طراحي شده تا بتواند تحولات منطقه را به نفع آنان تغيير داده و اين امر با بي ­ثباتي دولتهاي عربي ميسر مي­گردد.( همان، تير 1390)

2 ـ بيداري اسلامي را در قالب خشك و غيرپويا، متعصب و خشونت ­طلبانه جريانات سلفي و نوعي طالبانيسم و القاعده بعنوان نوعي چهرة جديد از تروريسم و خشونت دنياي اسلام كه به دنبال دست­يابي به حكومت اسلامي است، معرفي مي ­نمايند. اين جريان در حقيقت در صدد قوميت گرايي، فرقه ­گرايي در جهان اسلام است.( همان،  مهر 1368 ـ خرداد 1383 ـ شهريور 1384)

3 ـ بيـداري اسلامي در قالب پروژه "دمـكراسي خـواهي" و ليبرال دمكراسي در كشورهاي اسلامي مطرح نمـوده و هدف اصلي آن را سرنگوني ديكتاتورها و رسيدن به خوشبختي و سعادت، از نوع غربي دانسته و فرهنگ سياسي مدرن را در تبيين آن به كار مي ­برد.( همان، شهريور 1383)

4 ـ بيداري اسلامي مي­ تواند به نحوي به بازسازي جوامع اسلامي به صورت بي ­خطر براي غرب و نوعي الگوسازي كاذب آشتي و سازش اسلام و غرب را در پي داشته باشد.

5 ـ بيداري­اسلامي هرچند در بين جوامع اسلامي بخصوص نخبگان و روشنفكران و جوانان تحول ايجاد مي­كند اما اين تحول و شالوده­ شكني در نهايت در آستانة مرزهاي اقتصادي و سياسي (ولو ناقض) متوقف و هرگز به عنوان فرهنگ سياسي رقيب در مقابل غرب تلقي نشده و قرائتي جديد از تحول جوامع اسلامي در ذيل مدرنيته و تمدن غرب ديده مي­شود.

مقايسه فرضيه اصلي با فرضيه­هاي رقيب:

با توجه به ماهيت بيداري اسلامي:

الف: طي دو قرن اخير

ب: باتوجه به بيداري اسلامي طي سه دهة گذشته و حوادث جهان اسلام بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در لبنان، فلسطين و عراق ...

ج: حوادث مهم و تاريخي ماه هاي گذشته جهان اسلام و بخصوص حوزة عربي و شمال افريقا مي­توان ميدان آزمون مهمي براي صحت و شاخص ­يابي هريك از اين نظريات يافت.

به نظر مي ­رسد در صورت قبول فرضيه اصلي اولي كه با سلسله مفاهيم و واژه ­هاي مرتبط با بيداري اسلامي گفته شد، بيداري اسلامي به رشد و تكامل و جهش مهمي در دنياي اسلامي مبدل گشته و با "احياي هويتي" براي غلبه بر "احساس­تحقير شد­گي"، توانسته است فرهنگي را در عصرحاضرشكل­دهي و ارائه نمايدكه اين فرهنگ با نگاهي جامع و همه ­جانبه به اسلام در شكل تمدني و گسترده به"شالوده ­شكني" در مفاهيم و اصول و ارزشهاي دنياي غرب پرداخته و از اين زاويه با مظاهر تحميلي غرب و اول از همه با استكبار جهاني، "نظام ­هاي استبدادي وابسته به غرب"( همان، شهريور و بهمن 1382) به مقابله بر مي ­خيزد.  در حالي كه با نگاه به فرضيه­ هاي رقيب نه تنها از فرهنگ واژه­ هاي گفته شده از بيداري ­اسلامي و در قالب احساس ­هويت اسلامي و عزت و شرافت فاصله ­گرفته، بلكه روند حوادث دنياي اسلام در فضايي مدرن(تحليل تقليل­گرايانه) و در قالب طرح هاي مانند رسيدن به رفاه و يا رفع عقب­ماندگي و يا شبيه­ سازي نسبت به كشورهاي اروپايي و صنعتي تحليل  مي­گردد. و با اين وصف اين تحولات نه ورق خوردن فصلي از تاريخ، بلكه نوعي غرب باوري مضاعف و شيفتگي نسبت به مظاهر تمدن غربي خواهد بود.

در مقايسه بين اين دو ديدگاه براي تفكيك فرضيه اول از فرضيه ­هاي رقيب براي بيداري اسلامي سه ملاك و شاخص تعيين مي­گردد كه در صورت دارا بودن اين سه شاخص، بيداري اسلامي، حقيقي و درست و در صورت نداشتن و يا فقدان يكي از آن شاخص­ ها، بيداري اسلامي غيراصيل و غيرحقيقي در افق فرضيه ­هاي رقيب قرار مي­گيرد. اما سه شاخص اصلي:

1ـ اسلامي بودن و با مفاهيم دين مبين اسلام پيوند عميق داشتن(همان،‌خرداد 1390)

2 ـ حركت اصيل مردمي و توده ­وار بودن و نه بر اساس تكيه مطلق بر احزاب و گروهها و جريانات سياسي، بلكه به دست جوانان مسلمان و اقشار مختلف ملت است.( همان)

3 ـ ماهيت ضد استكباري كه در وضعيت كنوني "ضد امريكايي" بودن و با توجه به وضعيت منطقة درگير در بيداري اسلامي، "جنبه ضدصهيونيستي" از محوريت و حساسيت بيشتري برخوردار خواهد بود. ( همان)

با اين سه شاخصة اصلي است كه مي­ توان تعيين نمود بيداري اسلامي در مسير درست خودش گام بر مي ­دارد يا نه ؟ و آيا جرياني، اصيل است يا بصورت بدلي عرضه مي­گردد؟

از مشخصه­ ها و ترفند هاي دستگاه هاي اطلاعاتي، تبليغاتي، دانشگاهي و نظريه­ سازي غرب اين است كه معمولاً در صورت حقيقي و اصيل بودن حركت ملتها، به ارائه نوعي مدل شبيه­ سازي شده و "كاريكاتورگونه"( همان، خرداد 1383) آن حركت مبادرت نموده و در فرضيه ­ها، تفكر، ارزشها، اهداف و منافع خود از آن دفاع مي ­نمايند. به يك نمونه از آنچه گفته شد مي ­توان به ابعاد اين مسئله در حوادث فتنه سال 1388 اشاره نمود كه با استفادة ابزاري از مذهب و شعار الله­ اكبر به اين كاريكاتورسازي روي آوردند.( همان، مرداد 1388)

بيان استدلال:

در مورد اينكه آيا در بين فرضيه­ هاي مختلف در مورد بيداري اسلامي كداميك صحيح و كداميك غلط است؟ و يا اينكه كدام فرضيه از صحت بيشتري برخوردار بود و واقعيات موجود را بهتر پوشش داده، به مسائل و ابعاد مختلف آن پاسخ مي ­دهد، مي­توان در دو بخش و دو حوزة مرتبط با هم به تحقيق پرداخت.

الف: حوزة فكري ـ نظري

ب : حوزة عيني ـ عملي

چون براي ما فرضيه مختار همان فرضيه اصلي اولي است، لذا براي اثبات آن مي ­توان به اين موارد اشاره نمود. در قسمت اول و استدلال مربوط به (بند الف ) و (بند ب) مي ­توان بيان نمود كه حوزة مهمي از مسائل معرفتي و تاريخي و سياسي مربوط به اسلام و تاريخ اسلامي و مسائل جوامع مسلمان ­نشين را شامل مي­گردد كه به اهم آنها به طور مختصر به صورت فهرست ­وار اشاره مي شود:

  1. بيداري اسلامي امري طبيعي است و بيداري فطرت انسانهاست(همان، اسفند 1389) و دنباله حركت بعثت انبياست(همان، تير 1390) كه امروز به اين شكل درآمده است.
  2. بيداري اسلامي مرتبط به خود اسلام و از متن اسلام و تعاليم نجات ­بخش آن سرچشمه گرفته است(همان، اسفند 1389) و بدون در نظر گرفتن افق تفكر و ارزشهاي اسلامي معنا و مفهومي ندارد.
  3. بيداري اسلامي طي سـه دهه گذشتـه و تحـولات فعلي جهـان اسلام (در صورتي كـه از بستـر طبيعي خودش خارج نگردد) تحت تأثير مستقيم و در شعـاع جذبـة انقلاب اسلامي ايران(همان، فروردين 1369 ـ ارديبهشت 1382) و معمـار بزرگش حضرت امام خميني(ره)( همان، خرداد 1372 ـ مهر 1378 ـ خرداد 1382) قرار داشته و دارد و رشد و بالندگي و موفقيت ­هاي انقلاب اسلامي در حقيقت الهام ­بخش بيداري اسلامي(همان، مرداد 1371) و مؤثر در جلوه ­هاي آن مي ­باشد؛ پيشرفت جمهوري اسلامي در حقيقت نماد يك الگوي زنده براي ملتهاست.( همان، آذر 1377)
  4. چون پيام انقلاب اسلامي همان پيام اسلام ناب بوده و اين پيام اسلام در جامعيت و ابعاد واقعي، گسترده و عميق آن ديده مي ­شود لذا پيام انقلاب اسلامي پيامي فطري، طبيعي و البته جهاني و براي تمام بشريت خواهد بود(همان، آبان 1373) و به طور مسلم بيشترين تأثير را بعد از ايران، مي ­توان در منطقه اسلامي براي آن مشاهده نمود.
  5. مخالفت با حقيقت بيداري اسلامي و ارزشهاي واقعي نهفته در آن و ممانعت از تابش شعا­ع نوراني آن، همانا مخالفت با اصل دين مبين اسلام و پيام ملكوتي آن است. اينكه بشر در سايه وحي اسلامي و مكتب اهل بيت عصمت (ع) سعادت و "حيات طيبه"( همان، بهمن 1368) را تفسير و تجربه نمايد، براي تمدن مادي غرب و نظام سلطة جهاني امري غيرقابل ­باور و غيرقابل قبول مي ­باشد لذا آنان در موارد مختلفي عمق كينه و نفرت و بغض خود را نسبت به حقيقت اين تعاليم و سرچشمة‌ آن نشان داده ­اند. به عنوان مثال مي­توان به اين موارد اشاره نمود: قرآن سوزي(همان،‌شهريور 1389)، مبارزه با حجاب و عفاف براي بانوان(همان، مهر 1377 ـ مهر 1383)، كاريكاتورهاي موهن نسبت به مقدس ­ترين شخصيت جهان اسلام يعني حضرت محمد(ص)( همان، اسفند 1384 ـ اسفند 1386) ، توهين و تمسخر نسبت به احكام و قوانين اسلامي(همان، خرداد 1372)، نشان دادن چهرة زشت و دروغين و تحريف شده از اسلام و ....
  6. از ديگر مواردي كه بيداري اسلامي را در بستر طبيعي و حقيقي خودش نديده و درصدد جلوگيري از بروز تابش آن هستند، ترس از تكرار تجربه انقلاب اسلامي است. تجربه ­اي كه نشان داد بشر مي­تواند بدون الگوپذيري از ايسم ­هاي رايج دنياي مادي به رفاه، آزادي، سعادت و خوشبختي برسد و تجربه دنياي غرب در حقيقت تجربه شكست خورده براي بشريت تلقي مي­گردد.
  7. اينكه چرا ملتهاي مسلمان به نداي بيداري اسلامي تحت جاذبه و افق انقلاب اسلامي پاسخ دادند، يك دليل مهمش تحقير طولاني مدت است كه بوسيله استكبار جهاني و نظامهاي وابسته استبدادي تحمل نموده­ اند.( همان، بهمن 1389 ـ تير 1390) اين تحقير طولاني نه تنها آنان را از زندگي شرافتمندانه و عزت ­مند اسلامي محروم ساخته بود، بلكه آنان از اصول اوليه يك زندگي طبيعي مثل رفاه و آزادي و استقلال و پيشرفت نيز محروم بودند.
  8. جنگ سي و سه روزه(همان، مهر 1385)، انتفاضه فلسطين(همان، مهر 1370)، مجاهدت مردم افغانستان و برخي حركتهاي چند دهة اخير در كشورهاي اسلامي(همان، خرداد 1371) نشان و نمونه زنده و عملي راه­ حل جديد و بي ­بديلي است كه مسلمانان براي درمان دردهاي طولاني مدت خود از دست جهانخواران، مستكبران و قدرتهاي سلطه­گر، با الگوپذيري از انقلاب اسلامي انتخاب نموده ­اند و بي جهت نيست كه امريكا و صهيونيسم براي سركوب و يا كنترل اين بيداري، قيامها و حركت­ها، راه­ حل نهايي را فشار و سركوب و محدودسازي كانون اصلي و قلب تپندة آن يعني ايران اسلامي ديده و انواع و اقسام توطئه­ ها و دشمني ­ها را با آن به عمل مي­ آورد؛( همان،‌ارديبهشت 1387) در مجامع بين­ المللي، تحريم اقتصادي، جنگ نرم رسانه­ اي و ... هدف اصلي را انقلاب اسلامي ايران و نظام جمهوري اسلامي مي ­بيند و به متحدان خود و حتي دشمنان ديروز و رقباي قبلي (روسيه و چين و ...) هم يابد. اين همراهي همه­گونه امتياز و بسته تشويقي عطا مي­كند.

آسيب­شناسي:

براي حفظ دستاوردهاي اين حركت بزرگ بيداري اسلامي و ابعاد و پيامدهاي عميق آن بايستي "تلاش و مجاهدت و تـدبير و پايمردي" بسيـاري نمود. اين همت و صيانت بخصوص براي دو دسته از مردم كشورهايي كه در حوزة بيداري اسلامي قرار دارند واجب­تر وظيفه آنان سنگين­تر است:

اول: جوانان بعنوان موتور محركه و شوردهنده و گرم كننده اين حركتها(همان، ارديبهشت 1372 ـ‌ آبان 1389)

دوم: نخبگان و فرهيختگان جوامع اسلامي(همان، بهمن 1370 ـ دي 1384 ـ تير 1390)

ملتهاي مسلمان در هر مرحله­اي بايد از دستاوردهاي به دست آمده صيانت و حراست نمايند(همان، تير 1390) وگرنه خيلي زود و به دست دشمنان آنان، اين زحمات و پيروزيها به هدر مي­ رود(همان،‌ اسفند 1389) و دشمن بيرون رفته از در، از پنجره و منفذي ديگر باز مي­گردد؛ مانند وضعيتي كه ايران در دوران مشروطيت تجربه نمود و استبداد قديم، به استبدادي بدتر و پيچيده ­تر و گزنده ­تر مبدل گرديد.

از ديگر آسيب هايي كه بيداري اسلامي را تهديد مي ­نمايد تحريف حقايق و واقعيات از طريق انحراف افكار عمومي است كه اين كار را معمولاً غربي ها با "برتري رسانه­ اي" خود انجام داده و هر روز شگرد  جديدي را نشان مي ­دهند؛ يكي از اين شگردها كه آنان از ديرباز براي آن برنامه ­ريزي و فكر و طراحي بسيار نموده ­اند، تفرقه در جهان اسلام(همان، خرداد 1390) و فرقه­ گرايي و جنگ هاي مذهبي بيهوده بين شيعه و سني بوده(همان، خراد 1384) و هست. در قضاياي اخير نيز در تقسيم فرقه­ گرايانه كاذب براي اين كشورهاي بپاخواسته و نوع انعكاس اخبار قيام و حمايتهاي جمهوري اسلامي از آنان، سعي در القاي نوعي فرقه­ گرايي شيعي در سطح گسترده دارند.( همان، مرداد 1386 ـ آذر 1388)

قدر مسلم، بيشترين آسيب را از بيداري اسلامي در وهلة اول "رژيم ­هاي وابسته ديكتاتوري" و ضد مردمي خورده و چون اين رژيم­ها سالها در خدمت منافع قدرتهاي بزرگ بوده­ اند، "استكبار جهاني" آسيب و مانع جدي بعدي بر سر راه رشد و بالندگي بيداري اسلامي مي­باشد. طرح خاورميانه بزرگ(همان، آذر 1384) و حفظ امنيت مرزهاي اسرائيل(همان، شهريور 1384) و حفظ پايگاه هاي نظامي، بازار اقتصادي غرب در جهان اسلام از ديگر طرح هاي بلندپروازانه غرب در منطقه تحت نفوذ بيداري اسلامي است كه از هم اكنون دچار ضربه و توقف و شكست جدي شده است. لذا از مهمترين انحرافاتي كه امروز در سطح گسترده براي توقف، انحراف و يا مصادره بيداري­اسلامي به عمل مي­آورند، نفي شعارهاي ضدامريكايي و ضد صهيونيستي است؛( همان، تير 1389) كه در حقيقت فراموش كردن دشمن اصلي و عامل همه تحقيرها و غارتها و مصائب جوامع اسلامي است. اما مطلب به همين "تغيير زاويه دشمن­شناسي" بر نمي­گردد، بلكه آسيب­ واقعي و مهمتر را از "تحريف ماهيت" خود اين حركتها آغاز كرده و نوعي «پروژه دمكراسي خواهي»( همان، شهريور 1383) در ذيل تمدن غرب و "نظام سياسي ليبرال دمكراسي" بعنوان "الگوي ايده­آل" و قطب نماي حركت به اين ملتها القاء كرده و به فرض قبول درد اصلي يا صورت مسئله (بدون در نظر گرفتن مسبب واقعي) نسخه درمان را نيز خود تجويز نموده و به جعبة جادويي خود و رؤياهاي دنياي مدرن حوالت مي­ دهند. البته براي تكميل اين مرحله بايستي "پروژه سياه ­نمايي" و استبدادي جلوه دادن جمهوري اسلامي و ارتباط دادن فتنه دو سال گذشته با نوعي يكسان­ سازي شعارهاي اوليه، اين قيام­ها را در قالب ارتباط ميدان آزادي با ميدان التحرير نشان داده و نوعي "موازي سازي كاذب" و شبيه ­نمايي دروغين را تبليغ كرده و همة اينها براي اين خواهد بود كه الگوي ايران اسلامي را الگويي ناموفق، ناكارآمد و شكست خورده تلقي نمايند.

راهكارها، چشم ­اندازها و نتيجه ­گيري:

بيداري اسلامي همچون رودخانه ­اي خروشان با سرچشمه ­اي از دل تاريخ شروع شده و در بستري پرپيچ و خم بعد از عبور از موانع بسيار، با الحاق بستر انقلاب اسلامي به آن، همچون دريايي بزرگ پديدار گشت. در اين مرحله حفظ و شناخت اين دستاوردها بخصوص براي تعميق آن در بين جوانان، كاري است كه بايد انجام شود. جلوگيري از به هدر  رفتن ذخاير معنوي و انساني در اين بستر جديد، در حقيقت ممانعت نمودن از "غارت قيام"( همان، اسفند 1389) توسط دشمنان آن  مي­باشد و اين امر ممكن نيست مگر در اثر همراهي و مجاهدت خواص جوامع اسلامي و بخصوص علماي دين(همان، تير 1390) كه با زنده نگه داشتن فرهنگ  اسلامي كه همان "هويت به غارت رفته" جوامع مسلمان است، از مقهورشدن اين ملتها درمقابل فرهنگ غرب جلوگيري به­عمل آورند. دراين جهاد مقدس پافشاري بر حفظ اصول و ارزشها و خودسازي اسلامي(همان، ارديبهشت 69 ـ اسفند 1389)، براي بيدارگران و انقلابيون امري لازم و حتمي است.

اما براي رشد وتكامل هرچه بيشتر بيداري اسلامي لازم است كه درايران عزيز به عنوان الگوي موفق و قطب ­نماي اصلي اين جريان، "نهضت نرم­ افزاري و توليد علم"( همان، بهمن 1381) هرچه بيشتر به ثمر رسيده تا "با نشاط اجتهادي و توليد فكر علمي و ديني"( همان )، ضمن رشد هرچه بيشتر انقلاب اسلامي، قشر انديشمند و نخبه خود را وارد در اين حركت كرده، و با توليد علم، دانشگاهها و مراكز علمي و فكري و دين، ما در صف مقدم ساختن "تمدن اسلامي" قرار بگيرند.( همان)

براي به­ وجودآمدن چنين گستره ­و چشم­انداز و هدف مقدسي شكي نيست كه "مجاهدت مخلصانه"( همان، شهريور 1373) و "استقامت"( همان، مهر 1381) هرچه بيشتر مردم مسلمان در جوامع بيدار شده را بايد مطالبه نمود؛ تا در نهايت موازنة ظالمانه تحميلي يكصدساله قدرتهاي بزرگ را شكسته(همان، اسفند 1368) و فصل نوين تاريخ اسلامي آغاز گردد. با زنده شدن جوامع اسلامي، خط اصيل انبيا(همان،‌تير 1390) كه بر پايه ايمان و عقلانيت و مجاهدت و عزت است(همان) دستمايه ساخت جامعة نويني(همان)  ظل بيداري اسلام خواهد شد.

اين وضعيت و بستر و فصل نوين، هرچه بيشتر به جلو رفته و رشد يابد، استكبار قدمي به عقب برداشته و دوران "استعمار، استعمار نو و فراتر از استعمار نو"( همان، دي 1382) درهم شكسته و با شكست و شالوده ­شكني از هيمنه  و سلطه استكبار، يكي ديگر از سنت­هاي الهي به تحقق خواهد رسيد و بيداري اسلامي "عاقبة للمتقين"( همان، اسفند 1389) را براي مسلمانان هويدا و آشكار خواهد نمود. شايد اين همان تكليف ما در فلسفه انتظار(همان، دي 1371 ـ دي 1374) و تحقق وعدة ظهور باشد انشالله.

خلاصه و نتيجه­گيري:

نظرية بيداري اسلامي كه براساس انديشة  سياسي مقام معظم رهبري به دست مي­آيد، به نظر مي­ رسد مي ­تواند اصول زير را در بر داشته باشد:

  1. اين نظريه مي ­تواند در شكل يك "نظريه منسجم و جامع" و در ابعاد "علمي عميق و صحيح" مطرح شده و قابل ارائه باشد.
  2. اين نظريه چون منبعث از افكار و آراء "مرجع و مجتهدي" است كه در جايگاه "رهبري بزرگترين نظام اسلامي" قرن حاضر قرار دارد، حاوي مباني نظري دقيقي بوده كه منطبق با مسائل روز و واقعيات جهان اسلامي است.
  3. اين نظريه داراي مباني ديني و مستخرج از "اصول و عقايد اسلامي" است فلذا با روح كلي اسلام و بخصوص "مكتب اهل بيت عصمت (ع) " همخواني و مناسبت دارد.
  4. اين نظريه چون توسط شخصيتي بيان گرديده كه نسبت به تاريخ اسلامي جهان معاصر اشراف كامل داشته، با واقعيات و حوادث تاريخ دو سدة اخير دنياي اسلام مطابق بوده و تحولات اصلي و دغدغه ­هاي واقعي جوامع اسلامي در آن مدنظر قرار گرفته است.
  5. اين نظريه با در نظر داشتن اين نكته كه بيداري اسلامي به عنوان واكنشي در برابر استعمار غرب مطرح بوده، لذا با توجه به اينكه براساس آراء شخصيتي ديده شده است كه به ترفندهاي استعمار و ابعاد نفوذ اجانب در بين ملل اسلامي آشنا و براي مقابله با آن تأملات مهمي را بيان مي­دارد.
  6. اين نظريه باتوجه به ويژگي هاي گفته شده، مي­تواند بعنوان اصول فكري و سياسي نهضت بيداري اسلامي براي عصر جديد به مانند (دستورالعمل مدون) «مانيفست» و قطب­ نماي مبارزاتي براي ملل مسلمان مورد بحث و سرلوحه حركت قرار گيرد.
  7. اين نظريه با توجه به اينكه مبتني بر آراء رهبري نظام جمهوري اسلامي است، لذا بيداري اسلامي را در چشم ­انداز بزرگترين انقلاب ديني قرن حاضر تحليل كرده و با توجه به ظرفيت­ها و افق اين انقلاب به اين پديده مهم دنياي اسلام مي­ نگرد. همچنين اين نظريه با توجه به زواياي مطروحه تنها نظريه اصيلي است كه در افق و گستره و خط فكري حضرت امام خميني (ره) به عنوان معمار كبير و فريادگر بيداري اسلامي قرن اخير قرار دارد و براساس مباني و اصول آن خط فكري به تبيين مسائل مي­پردازد.
  8. اين نظريه با توجه به ويژگيهاي گفته شده با نوعي"فرهنگ سياسي ديني و نسبت ­هاي جديدي" كه برخواسته از متن جامعه اسلامي است به ارزيابي حركت بيداري اسلامي مي ­پردازد.
  9. اين نظريه بخاطر آنكه "سير استعلايي و تكاملي" براي بيداري اسلامي قائل است، در تمام ابعاد و زوايا با سلطة غرب و بازتابهاي سياسي و فرهنگي آن در جهان اسلام مقابله داشته و لذا از نوعي "پشتوانه تمدني" در مقابله با تمدن غرب برخوردار است.
  10. اين نظريه مي ­تواند به عنوان "شاخصي در محتوا" براي تبيين، مراحل، اصول و پيامدهاي بيداري اسلامي عمل كرده و بي ­اصالتي، التقاطي ديدن و غيربومي بودن نظريه ­هاي رقيب را درباره بيداري اسلامي نشان داده و درجه انحراف و ضعف و نقصان آنها را از واقعيت بيداري اسلامي نمودار سازد.
برای ارسال نظرات از فرم پایین استفاده کنید.
مسئولیت نوشته ها به عهده نویسندگان آنهاست و نمایش آنها به معنی تایید نظرات آنها نیست.
نام :

پست الکترونیکی :

نظر شما :
خانه بیداری اسلامی
ویژه ها
اینفوگرافی
نشریات خانه بیداری اسلامی
خانه بیداری اسلامی
کتابخانه
خانه بیداری اسلامی
خانه بیداری اسلامی
سایت های وابسته