چكيده:
بيداري اسلامي به شكل يك نظريه منسجم و علمي در انديشة سياسي آية الله خامنه اي مورد بررسي و تحقيق است. ايشان به اين مهم در سه مقطع توجه نموده اند: اول در سال هاي دهة چهل و پنجاه تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، دوم در طي سي سال گذشته يعني سالهاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و سوم در سال جاري و بعد از جنبش هاي اسلامي و خيزش بيداري اسلامي در منطقه عربي و آفريقا.
از نظر ايشان بيداري اسلامي واقعيت انكارناپذيري است كه به صورت يك پروسه و نه پروژه در ذهن و دل و ايمان مسلمانان غليان نموده است و اين در مقابل "احساس تحقير شده گي" است كه استعمار غرب طي قرون گذشته به جوامع اسلامي تحميل نموده است؛ با اين وصف ازنظر معظم له بيداري اسلامي همان "عزت اسلامي" است كه در اثر انقلاب اسلامي ايران به عنوان يك الگوي زنده و پويا در برابر چشم مسلمانان جلوه گر شده است و اين الگو تا آخرين مراحل، "تمدن غرب" و نظام "ليبرال دمكراسي" را به چالش مي كشد.
كليد واژه ها:
بيداري اسلامي ـ بيداري ـ احساس تحقير شده گي ـ احساس عزت ـ تمدن مادي غرب ـ تمدن نوين اسلامي ـ الگوي نظام سازي
مقدمه:
«بيداري اسلامي» عنواني است كه ملتهاي مختلف مسلمان مي توانند در ذيل آن به نحوي به بازسازي شخصيت و هويت عزت مندانه و شرافتمندانه خود بپردازند، اين عنوان تا آنجا مي تواند مهم و گسترده تلقي گردد كه قرن معاصر را مي توان "دوران بيداري اسلامي" ناميد.(برگرفته از بيانات مقام معظم رهبري در تاريخ اسفند 1369)
حضرت آية الله العظمي خامنه اي در جايگاه رهبري انقلاب اسلامي و ولايت فقيه و دوران رياست جمهوري و حتي قبل از انقلاب اسلامي، در مسير حركت بيداري اسلامي و هموار كردن، تبيين و رشد اين راه، مطالب اساسي، ديدگاه و نكات مهمي ابراز و ارائه نموده اند كه بعنوان نمونه در كتاب" آينده در قلمرو اسلام" نوشتة سيد قطب در دهة چهل، ايشان از گرايش به سمت اسلام به خصوص در جوانان و ضرورت تحرك مسلمين و هشياري آنان عليه استعمارگران نكاتي قابل توجهي را بيان مي نمايند(رجوع شود به مقدمه كتاب آينده در قلمرو اسلام، سيد قطب، ترجمه سيدعلي خامنه اي، تهران، 1345) و همچنين توجه به بيداري اسلامي در شبه قاره هند نيز در كتاب "مسلمانان در نهضت آزادي هندوستان" نمونه ديگري از اين دغدغه معظم له در يك دهه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي مي باشد.( رجوع شود به كتاب مسلمانان در نهضت آزادي هندوستان، نوشتة عبدالمنعم النحر، ترجمه و تأليف سيدعلي خامنه اي، تهران، انتشارات آسيا، 1347)
ضرورت تحقيق و توضيح عنوان:
براي فهم اين موضوع كه چرا اين مطلب امروز تا به اين حد از اهميت برخوردار و مورد توجه واقع گرديده است، شايد بتوان گفت بخاطر اين است كه مسلمانان سالهاست بخاطر نفوذ قدرتهاي استعمارگر از زندگي و حيات اسلامي همه جانبه خود محروم گشته(برگرفته از بيانات مقام معظم رهبري در تاريخ خرداد 1372) و در هر برهه از تاريخ، بخشي از شخصيت اسلامي و مسلماني خويش را گم نموده اند. بيداري اسلامي كه در زمان فعلي بطور علني وآشكار سراسر بلاد اسلامي، بخصوص كشورهاي عربي را در سطوح مختلف تحت تأثير واقعيت انكارناپذير(همان، اسفند 1380) و مفتون جاذبة خود ساخته است، نشان گويايي است از زنده بودن و نشاط داشتن و حيات اسلام، ديني آسماني كه تمدن مادي غرب قرنهاي گذشته مرگ آن را اعلام داشته و اثرات آن را فقط در "حاشيه" زندگي مسلمانان و يا در لابلاي صفحات تاريخ جستجو مي نمود.
بيداري اسلامي معاصر كه به نوعي "معجزه اسلام"( همان، بهمن 1375) و نتيجه "صدور معنوي" انقلاب اسلامي(همان، ارديبهشت 1382) و نشان ديگري از وعده الهي و سنت هاي حتمي خداوندي است(همان، مهر 1387 ـ در تاريخ خرداد 1372) كه در آن پيروزي حق بر باطل و نابودي ستمگران اعلام شده است.
بيداري اسلامي همان "احساس هويت اسلامي" نيرومندي است كه ملتهاي مسلمان(همان، مرداد 1383) را در سراسر جهان به مطالبه همه جانبه حضور اسلام در زندگي(همان، بهمن .1382) دعوت كرده و حاصل تلاش مصلحان، شهدا، مخلصان و انسانهاي والايي است كه نگذاشتند اين پرچم پرافتخار به زمين بيفتد.( همان، مرداد 1383)
با توجه به مطالب گفته شده، اهميت تحقيق پيرامون شناخت ماهيت و عمق بيداري اسلامي و بازتابهاي آن ميتواند اين نتايج و موضوعات را شامل شود:
1 ـ بيداري اسلامي نشان از پويايي و حيات و نشاط اسلام است.
2 ـ بيداري اسلامي نشان از احساس هويت و شخصيت احياء شده مسلمين در دوران معاصر است و جرياني است جاري و زنده كه هماكنون به سرنوشت مسلمان و جوامع اسلامي پيوند دارد.
3 ـ بيداري اسلامي مقابله با سلطة استعمار و استكبار است كه نوعي احساس تحقيرشدگي را به جوامع اسلامي القاء نموده بودند.
4 ـ بيداري اسلامي پرچمي است كه مسلمانان مي توانند از زير لواي آن به وحدت و اتحاد واقعي برسند.
5 ـ بيداري اسلامي اميد و رشد و رسيدن به تمدن اسلامي و حضور همه جانبه اسلام را در چشمانداز حيات طيبه اسلامي خود نويد مي دهد.
تاريخچه:
بيداري اسلامي همزمان با ورود نظامي استعمارفرانسه به مصر حدود دو قرن گذشته در حوزه جغرافيايي عربي خلافت عثماني شروع گرديد. مسلمانان دوباره با "صليبيون" مواجه گرديدند، اما اين بار اين حضور حكايت از نفوذ اروپائيان داشت؛ هر چند اين نفوذ گاهي چهرة ديني و تبشيري نصاري را به خود ميگرفت، ولي ماهيت آن به كلي متفاوت از گذشته بود؛ وسايل جديد و تكنيكهايي كه آنان در نظامي گري و اقتصاد و معشيت مردم با خود به همراه آورده بودند، افق جديد و پيامدهايي را با خود به همراه داشت كه خيلي زود به زواياي آشكار و پنهان زندگي مسلمانان رسوخ نمود. از اولين آثار اين نفوذ، تحت سلطه قرار دادن و يا نفوذ تدريجي در حاكميت سياسي كشورهايي بود كه اين ميهمانان ناخوانده بدان وارد شدند. با گسترش نفوذ اروپائيان و فتح سنگر به سنگر سياست، اقتصاد و فرهنگ مسلمين، واكنش و عكسالعملي طبيعي و ذاتي از دل ملتهاي مسلمان جوشيدن گرفت كه اين جوشش روز به روز رشد و نمو يافت و همچون درمان درد و يا پادزهر در مقابل زهر، خود را جلوه داد؛ لذا تاريخچة بيداري اسلامي را در قرن سيزدهم مي توان با عنوان "فرياد فريادگران بيدار"( همان، بهمن 1370) و قرن چهاردهم را "قرن تجربه و بيداري"( همان) و قرن پانزدهم اسلامي را "قرن عملكرد و الگوسازي"( همان) ناميد. در اين روند تاريخي چهره هاي برجستة جهان اسلام در عالم تشيع و تسنن و نهضت هاي بزرگي چون تحريم تنباكو، نهضت مشروطيت، ثورة العشرين عراق، نهضت بيداري هندوستان، نهضت شيخ شامل داغستاني در قفقار، فرياد بيداري در خاورميانه و شمال افريقا را مي توان شاهد بود. ( همان)
همچنين در روند رو به "رشد و تكامل" حركت بيداري اسلامي، فريادگران سياسي، فرهنگي و اقتصادي بزرگي نقش ايفا نمودند كه ميتوان از سيدجمالالدين اسدآبادي(همان، مرداد 1371)، در ابتداي جريان و در ادامه روند تكاملي و عميقتر آن از ميرزا حسن شيرازي(همان، بهمن 1370)، شيخ فضل الله نوري(همان، مهر 1379)، آخوند خراساني(همان، دي 1370)، سيدحسن مدرس(همان) و در عصر جديد از كليم صديقي(همان، ارديبهشت 1375)، سيدمحمدباقرصدر(همان، دي 1379) و بسياري از شخصيت هاي برجسته اسلامي و ازهمه مهمتر از حضرت امام خميني(ره) ياد نمود. هرچند بيدارياسلامي مانندامواج خروشان رودخانه اي ازدل تاريخِ دوقرنگذشته كشورهاي اسلامي گذشته و بسته به شرايط و موقعيت، هرزمان در ساحل كشوري و يا نهضتي و يا فرياد مصلحي آرام گرفته، اما در مقاطعيدر دهه هايگذشته اينحركت ازعمق، گستره و اثرات الگوساز نمادين بيشتري برخوردارگشته است.
در بهمن 57 پيروزي انقلاب اسلامي و تأسيس و تداوم جمهوري اسلامي(همان، اسفند 1375) خود "معلول" بيداري اسلامي و از آن به بعد "علت" بيداري اسلامي به عنوان الگويي جامع و زنده قرار گرفت(همان، بهمن 1389) و حوادثي نظير مقاومت هشت ساله در جنگ تحميلي(همان، خرداد 1374) و تسخير لانه جاسوسي شيطان بزرگ(همان، آبان 1381) نشانه اقتدار اين مقطع مهم در رويارويي بيداري اسلامي با قدرتهاي بزرگ عالم تلقي ميگردد.
مفاهيم:
وقتياز بيدارياسلامي صحبت مي شود، زنجيره اي ازمفاهيم و واژه ها كه بهنحوي ما را در"فرهنگ سياسي" بيداري اسلامي قرار مي دهد، نمودار ميگردد. اين واژه ها به درستي و روشني ما را به ذات و هويت اصلي بيداري اسلامي برده و از واقعيت عميق آن پرده برداري مي نمايد. در اين رابطه مي توان به واژه ها و عبارات زير توجه نمود:
بيداري مسلمين(همان، خرداد 1369ـ خرداد 1388)، احساس تحقير شدگي(همان، اسفند 1389ـ تير 1390)، احياي هويت اسلامي(همان، خرداد 1369 ـ بهمن 1374ـ اسفند 1380)، عزت طلبي، وحدت و اتحاد مسلمين(همان، خرداد 1370 ـ خرداد 1373 ـ خرداد، دي 1384 ـ آذر 1388)، روحيه اميد و ايثار(همان، آبان 1371 ـ آبان 1378)، حيات طيبه اسلامي(همان، دي و بهمن 1368)، تمدن اسلامي(ارديبهشت 1376 ـ بهمن 1381)، پيشقراولي فريادگران و مصلحين شيعي و ...
با توجه به اين مفاهيم مي توان "نسبت" بيداري اسلامي را با اسلام، نهضتهاي اسلامي، نظام هاي سياسي اسلام، تمدن آينده اسلامي، وضعيت جوامع اسلامي، دشمن شناسي اسلامي و بسياري از مسائل ديگر در نوعي "دائرة المعارف فكري ـ سياسي ديني" موردتوجه قرار داد. اين مهم تا بدان جا مي تواند مورد توجه واقع شود كه جايگاه ارزش ها و نسبت، اصيل و غيراصيل، فضاها و زمينه هاي مثبت و منفي، هر يك با توجه به روح كلي بيداري اسلامي، در اين فرهنگ واژه ها قابل تشخيص و رده بندي و ارزشگذاري مي باشد.
سؤال اصلي:
اگر بخواهيم بيداري اسلامي را در قالب يك نظريه منسجم در ارتباط با سلسله مفاهيم و ارزش ها و نتايج خاص فرهنگي و سيـاسي و جغـرافيايي و فكري تعريف نمائيم، ابتـدا حول يك سـؤال اصلي و چندين سؤال فـرعي مي توانيم تمركز داشته باشيم:
مهمترين سؤاليكه مي توان در مورد بيدارياسلامي و ابعادآن با توجه به وقايع اخير داشت، اين پرسش است كه:
ماهيت بيداري اسلامي چيست؟ و چه مراحلي را تاكنون طي نموده؟ و تأثير انقلاب اسلامي در بيداري اسلامي معاصر و تحولات سه دهه اخير جهان اسلام چگونه قابل ارزيابي ميباشد؟
به دنبال اين سؤال ميتوان پرسشهاي ديگري را هم مطرح نمود مانند اين كه:
1ـ بيداري اسلامي چه ارتباطي با استعمار اروپايي و نفوذ غرب در جهان اسلام دارد؟
2ـ بيدارياسلامي چهارتباطي با تودة مردم وبخصوص"نسل جوان دنياي اسلام"و همچنين نخبگان جهان اسلام دارد؟
3 ـ نقش تشيع و تسنن و ويژگيها و مشتركات و مميزات هر يك در مراحل مختلف بيداري اسلامي چگونه قابل ارزيابي است؟
4 ـ چشمانداز بيداري اسلامي را چگونه مي توان ديد؟
5 ـ بيداري اسلامي چه نسبتي با تمدن غرب و دنياي مدرن دارد؟
بيان فرضية اصلي:
با توجه به پرسش هاي مطروحه و مفاهيم مذكور مي توان با اطمينان و دقت بيشتري به بيان فرضية اصلي در مورد بيداري اسلامي و ماهيت و روند آن پرداخت. اين فرضيه به اين نحو مي تواند قابل طرح باشد:
بيداري اسلامي به علت ماهيت "عميق ديني" آن كه برگرفته از "متن اسلام" و "باورهاي ناب و خالص" مسلمانان است، درصدد آن است كه از هويت واقعي و آسيبديدة جوامع اسلامي در مقابل سلطه غرب و ابعاد تمدني آن محافظت كرده در اين راه و مسير پيچيده و دشوار، آنچه الگو و چراغ هدايت تلقي و قلمداد ميگردد، همانا انقلاب اسلاميايران و دستاوردهاي مهم آن يعني نظام جمهورياسلامي ايران و افق تمدني و چشماندازهاي نوين آن ميباشدكه با الهام از"مكتب اهلبيت عصمت(ع)"( همان، مرداد 1383) در دهه هاي اخير وارد"مراحل تكامل" خودگرديده است و اين رشد و تعالي در حقيقت در هر منزلي يكي از ابعاد تمدن مادي غرب و دنياي مدرن و سلطه استعمار نو را به چالش مي كشد.( همان، اسفند 1389) و اين تفاهم و تقابل تا عميق ترين لايه هاي "منازعه ايده ها و تمدن ها" بين اسلام و دنياي استكباري غرب ادامه خواهد يافت.
بيان فرضيههاي رقيب:
وقتي در جواب پرسش هاي خود به طرح فرضيه اي از دل فرهنگ و سنت هاي خودي با توجه به شرايط بومي و ملي كشورهاي اسلامي پرداختيم، مي توان به ساير ديدگاهها چه از درون آن جوامع و چه از خارج از دنياي اسلامي توجه نمود. اين نظريات كه در هر حال در فضاي اسلامي و بومي و ملي و با فرهنگ واژه هاي ديني به اين تحولات و حركتها نگاه نميكند، بيشتر با مايه گرفتن از مدرنيته و سكولاريزم نهفته در آن و ايسمهاي مرتبط با تمدن مادي غرب به تحليل آنچه رخ داده و رخ مي دهد مي پردازد. در اين طراحي ها از مطالب سطحي و شعاري و تبليغات سياسي گرفته تا نقطه نظرات مبتني بر "مكاتب فلسفي و سياسي غرب" مثل ليبرال دمكراسي با پشتوانه نظرات كلانتر مانند «جنگ تمدنها» و «پايان تاريخ» به نفع تمدن غرب نيز ميتوان سراغ گرفت. حاصل اين نظريات را مي توان در گروهها و دسته بندي هاي زير قرار داد:
1ـ بيداري اسلامي در حقيقت در اثر "تئوري توطئه غرب" به رهبري امريكا و صهيونيسم طراحي شده تا بتواند تحولات منطقه را به نفع آنان تغيير داده و اين امر با بي ثباتي دولتهاي عربي ميسر ميگردد.( همان، تير 1390)
2 ـ بيداري اسلامي را در قالب خشك و غيرپويا، متعصب و خشونت طلبانه جريانات سلفي و نوعي طالبانيسم و القاعده بعنوان نوعي چهرة جديد از تروريسم و خشونت دنياي اسلام كه به دنبال دستيابي به حكومت اسلامي است، معرفي مي نمايند. اين جريان در حقيقت در صدد قوميت گرايي، فرقه گرايي در جهان اسلام است.( همان، مهر 1368 ـ خرداد 1383 ـ شهريور 1384)
3 ـ بيـداري اسلامي در قالب پروژه "دمـكراسي خـواهي" و ليبرال دمكراسي در كشورهاي اسلامي مطرح نمـوده و هدف اصلي آن را سرنگوني ديكتاتورها و رسيدن به خوشبختي و سعادت، از نوع غربي دانسته و فرهنگ سياسي مدرن را در تبيين آن به كار مي برد.( همان، شهريور 1383)
4 ـ بيداري اسلامي مي تواند به نحوي به بازسازي جوامع اسلامي به صورت بي خطر براي غرب و نوعي الگوسازي كاذب آشتي و سازش اسلام و غرب را در پي داشته باشد.
5 ـ بيدارياسلامي هرچند در بين جوامع اسلامي بخصوص نخبگان و روشنفكران و جوانان تحول ايجاد ميكند اما اين تحول و شالوده شكني در نهايت در آستانة مرزهاي اقتصادي و سياسي (ولو ناقض) متوقف و هرگز به عنوان فرهنگ سياسي رقيب در مقابل غرب تلقي نشده و قرائتي جديد از تحول جوامع اسلامي در ذيل مدرنيته و تمدن غرب ديده ميشود.
مقايسه فرضيه اصلي با فرضيههاي رقيب:
با توجه به ماهيت بيداري اسلامي:
الف: طي دو قرن اخير
ب: باتوجه به بيداري اسلامي طي سه دهة گذشته و حوادث جهان اسلام بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در لبنان، فلسطين و عراق ...
ج: حوادث مهم و تاريخي ماه هاي گذشته جهان اسلام و بخصوص حوزة عربي و شمال افريقا ميتوان ميدان آزمون مهمي براي صحت و شاخص يابي هريك از اين نظريات يافت.
به نظر مي رسد در صورت قبول فرضيه اصلي اولي كه با سلسله مفاهيم و واژه هاي مرتبط با بيداري اسلامي گفته شد، بيداري اسلامي به رشد و تكامل و جهش مهمي در دنياي اسلامي مبدل گشته و با "احياي هويتي" براي غلبه بر "احساستحقير شدگي"، توانسته است فرهنگي را در عصرحاضرشكلدهي و ارائه نمايدكه اين فرهنگ با نگاهي جامع و همه جانبه به اسلام در شكل تمدني و گسترده به"شالوده شكني" در مفاهيم و اصول و ارزشهاي دنياي غرب پرداخته و از اين زاويه با مظاهر تحميلي غرب و اول از همه با استكبار جهاني، "نظام هاي استبدادي وابسته به غرب"( همان، شهريور و بهمن 1382) به مقابله بر مي خيزد. در حالي كه با نگاه به فرضيه هاي رقيب نه تنها از فرهنگ واژه هاي گفته شده از بيداري اسلامي و در قالب احساس هويت اسلامي و عزت و شرافت فاصله گرفته، بلكه روند حوادث دنياي اسلام در فضايي مدرن(تحليل تقليلگرايانه) و در قالب طرح هاي مانند رسيدن به رفاه و يا رفع عقبماندگي و يا شبيه سازي نسبت به كشورهاي اروپايي و صنعتي تحليل ميگردد. و با اين وصف اين تحولات نه ورق خوردن فصلي از تاريخ، بلكه نوعي غرب باوري مضاعف و شيفتگي نسبت به مظاهر تمدن غربي خواهد بود.
در مقايسه بين اين دو ديدگاه براي تفكيك فرضيه اول از فرضيه هاي رقيب براي بيداري اسلامي سه ملاك و شاخص تعيين ميگردد كه در صورت دارا بودن اين سه شاخص، بيداري اسلامي، حقيقي و درست و در صورت نداشتن و يا فقدان يكي از آن شاخص ها، بيداري اسلامي غيراصيل و غيرحقيقي در افق فرضيه هاي رقيب قرار ميگيرد. اما سه شاخص اصلي:
1ـ اسلامي بودن و با مفاهيم دين مبين اسلام پيوند عميق داشتن(همان،خرداد 1390)
2 ـ حركت اصيل مردمي و توده وار بودن و نه بر اساس تكيه مطلق بر احزاب و گروهها و جريانات سياسي، بلكه به دست جوانان مسلمان و اقشار مختلف ملت است.( همان)
3 ـ ماهيت ضد استكباري كه در وضعيت كنوني "ضد امريكايي" بودن و با توجه به وضعيت منطقة درگير در بيداري اسلامي، "جنبه ضدصهيونيستي" از محوريت و حساسيت بيشتري برخوردار خواهد بود. ( همان)
با اين سه شاخصة اصلي است كه مي توان تعيين نمود بيداري اسلامي در مسير درست خودش گام بر مي دارد يا نه ؟ و آيا جرياني، اصيل است يا بصورت بدلي عرضه ميگردد؟
از مشخصه ها و ترفند هاي دستگاه هاي اطلاعاتي، تبليغاتي، دانشگاهي و نظريه سازي غرب اين است كه معمولاً در صورت حقيقي و اصيل بودن حركت ملتها، به ارائه نوعي مدل شبيه سازي شده و "كاريكاتورگونه"( همان، خرداد 1383) آن حركت مبادرت نموده و در فرضيه ها، تفكر، ارزشها، اهداف و منافع خود از آن دفاع مي نمايند. به يك نمونه از آنچه گفته شد مي توان به ابعاد اين مسئله در حوادث فتنه سال 1388 اشاره نمود كه با استفادة ابزاري از مذهب و شعار الله اكبر به اين كاريكاتورسازي روي آوردند.( همان، مرداد 1388)
بيان استدلال:
در مورد اينكه آيا در بين فرضيه هاي مختلف در مورد بيداري اسلامي كداميك صحيح و كداميك غلط است؟ و يا اينكه كدام فرضيه از صحت بيشتري برخوردار بود و واقعيات موجود را بهتر پوشش داده، به مسائل و ابعاد مختلف آن پاسخ مي دهد، ميتوان در دو بخش و دو حوزة مرتبط با هم به تحقيق پرداخت.
الف: حوزة فكري ـ نظري
ب : حوزة عيني ـ عملي
چون براي ما فرضيه مختار همان فرضيه اصلي اولي است، لذا براي اثبات آن مي توان به اين موارد اشاره نمود. در قسمت اول و استدلال مربوط به (بند الف ) و (بند ب) مي توان بيان نمود كه حوزة مهمي از مسائل معرفتي و تاريخي و سياسي مربوط به اسلام و تاريخ اسلامي و مسائل جوامع مسلمان نشين را شامل ميگردد كه به اهم آنها به طور مختصر به صورت فهرست وار اشاره مي شود:
آسيبشناسي:
براي حفظ دستاوردهاي اين حركت بزرگ بيداري اسلامي و ابعاد و پيامدهاي عميق آن بايستي "تلاش و مجاهدت و تـدبير و پايمردي" بسيـاري نمود. اين همت و صيانت بخصوص براي دو دسته از مردم كشورهايي كه در حوزة بيداري اسلامي قرار دارند واجبتر وظيفه آنان سنگينتر است:
اول: جوانان بعنوان موتور محركه و شوردهنده و گرم كننده اين حركتها(همان، ارديبهشت 1372 ـ آبان 1389)
دوم: نخبگان و فرهيختگان جوامع اسلامي(همان، بهمن 1370 ـ دي 1384 ـ تير 1390)
ملتهاي مسلمان در هر مرحلهاي بايد از دستاوردهاي به دست آمده صيانت و حراست نمايند(همان، تير 1390) وگرنه خيلي زود و به دست دشمنان آنان، اين زحمات و پيروزيها به هدر مي رود(همان، اسفند 1389) و دشمن بيرون رفته از در، از پنجره و منفذي ديگر باز ميگردد؛ مانند وضعيتي كه ايران در دوران مشروطيت تجربه نمود و استبداد قديم، به استبدادي بدتر و پيچيده تر و گزنده تر مبدل گرديد.
از ديگر آسيب هايي كه بيداري اسلامي را تهديد مي نمايد تحريف حقايق و واقعيات از طريق انحراف افكار عمومي است كه اين كار را معمولاً غربي ها با "برتري رسانه اي" خود انجام داده و هر روز شگرد جديدي را نشان مي دهند؛ يكي از اين شگردها كه آنان از ديرباز براي آن برنامه ريزي و فكر و طراحي بسيار نموده اند، تفرقه در جهان اسلام(همان، خرداد 1390) و فرقه گرايي و جنگ هاي مذهبي بيهوده بين شيعه و سني بوده(همان، خراد 1384) و هست. در قضاياي اخير نيز در تقسيم فرقه گرايانه كاذب براي اين كشورهاي بپاخواسته و نوع انعكاس اخبار قيام و حمايتهاي جمهوري اسلامي از آنان، سعي در القاي نوعي فرقه گرايي شيعي در سطح گسترده دارند.( همان، مرداد 1386 ـ آذر 1388)
قدر مسلم، بيشترين آسيب را از بيداري اسلامي در وهلة اول "رژيم هاي وابسته ديكتاتوري" و ضد مردمي خورده و چون اين رژيمها سالها در خدمت منافع قدرتهاي بزرگ بوده اند، "استكبار جهاني" آسيب و مانع جدي بعدي بر سر راه رشد و بالندگي بيداري اسلامي ميباشد. طرح خاورميانه بزرگ(همان، آذر 1384) و حفظ امنيت مرزهاي اسرائيل(همان، شهريور 1384) و حفظ پايگاه هاي نظامي، بازار اقتصادي غرب در جهان اسلام از ديگر طرح هاي بلندپروازانه غرب در منطقه تحت نفوذ بيداري اسلامي است كه از هم اكنون دچار ضربه و توقف و شكست جدي شده است. لذا از مهمترين انحرافاتي كه امروز در سطح گسترده براي توقف، انحراف و يا مصادره بيدارياسلامي به عمل ميآورند، نفي شعارهاي ضدامريكايي و ضد صهيونيستي است؛( همان، تير 1389) كه در حقيقت فراموش كردن دشمن اصلي و عامل همه تحقيرها و غارتها و مصائب جوامع اسلامي است. اما مطلب به همين "تغيير زاويه دشمنشناسي" بر نميگردد، بلكه آسيب واقعي و مهمتر را از "تحريف ماهيت" خود اين حركتها آغاز كرده و نوعي «پروژه دمكراسي خواهي»( همان، شهريور 1383) در ذيل تمدن غرب و "نظام سياسي ليبرال دمكراسي" بعنوان "الگوي ايدهآل" و قطب نماي حركت به اين ملتها القاء كرده و به فرض قبول درد اصلي يا صورت مسئله (بدون در نظر گرفتن مسبب واقعي) نسخه درمان را نيز خود تجويز نموده و به جعبة جادويي خود و رؤياهاي دنياي مدرن حوالت مي دهند. البته براي تكميل اين مرحله بايستي "پروژه سياه نمايي" و استبدادي جلوه دادن جمهوري اسلامي و ارتباط دادن فتنه دو سال گذشته با نوعي يكسان سازي شعارهاي اوليه، اين قيامها را در قالب ارتباط ميدان آزادي با ميدان التحرير نشان داده و نوعي "موازي سازي كاذب" و شبيه نمايي دروغين را تبليغ كرده و همة اينها براي اين خواهد بود كه الگوي ايران اسلامي را الگويي ناموفق، ناكارآمد و شكست خورده تلقي نمايند.
راهكارها، چشم اندازها و نتيجه گيري:
بيداري اسلامي همچون رودخانه اي خروشان با سرچشمه اي از دل تاريخ شروع شده و در بستري پرپيچ و خم بعد از عبور از موانع بسيار، با الحاق بستر انقلاب اسلامي به آن، همچون دريايي بزرگ پديدار گشت. در اين مرحله حفظ و شناخت اين دستاوردها بخصوص براي تعميق آن در بين جوانان، كاري است كه بايد انجام شود. جلوگيري از به هدر رفتن ذخاير معنوي و انساني در اين بستر جديد، در حقيقت ممانعت نمودن از "غارت قيام"( همان، اسفند 1389) توسط دشمنان آن ميباشد و اين امر ممكن نيست مگر در اثر همراهي و مجاهدت خواص جوامع اسلامي و بخصوص علماي دين(همان، تير 1390) كه با زنده نگه داشتن فرهنگ اسلامي كه همان "هويت به غارت رفته" جوامع مسلمان است، از مقهورشدن اين ملتها درمقابل فرهنگ غرب جلوگيري بهعمل آورند. دراين جهاد مقدس پافشاري بر حفظ اصول و ارزشها و خودسازي اسلامي(همان، ارديبهشت 69 ـ اسفند 1389)، براي بيدارگران و انقلابيون امري لازم و حتمي است.
اما براي رشد وتكامل هرچه بيشتر بيداري اسلامي لازم است كه درايران عزيز به عنوان الگوي موفق و قطب نماي اصلي اين جريان، "نهضت نرم افزاري و توليد علم"( همان، بهمن 1381) هرچه بيشتر به ثمر رسيده تا "با نشاط اجتهادي و توليد فكر علمي و ديني"( همان )، ضمن رشد هرچه بيشتر انقلاب اسلامي، قشر انديشمند و نخبه خود را وارد در اين حركت كرده، و با توليد علم، دانشگاهها و مراكز علمي و فكري و دين، ما در صف مقدم ساختن "تمدن اسلامي" قرار بگيرند.( همان)
براي به وجودآمدن چنين گستره و چشمانداز و هدف مقدسي شكي نيست كه "مجاهدت مخلصانه"( همان، شهريور 1373) و "استقامت"( همان، مهر 1381) هرچه بيشتر مردم مسلمان در جوامع بيدار شده را بايد مطالبه نمود؛ تا در نهايت موازنة ظالمانه تحميلي يكصدساله قدرتهاي بزرگ را شكسته(همان، اسفند 1368) و فصل نوين تاريخ اسلامي آغاز گردد. با زنده شدن جوامع اسلامي، خط اصيل انبيا(همان،تير 1390) كه بر پايه ايمان و عقلانيت و مجاهدت و عزت است(همان) دستمايه ساخت جامعة نويني(همان) ظل بيداري اسلام خواهد شد.
اين وضعيت و بستر و فصل نوين، هرچه بيشتر به جلو رفته و رشد يابد، استكبار قدمي به عقب برداشته و دوران "استعمار، استعمار نو و فراتر از استعمار نو"( همان، دي 1382) درهم شكسته و با شكست و شالوده شكني از هيمنه و سلطه استكبار، يكي ديگر از سنتهاي الهي به تحقق خواهد رسيد و بيداري اسلامي "عاقبة للمتقين"( همان، اسفند 1389) را براي مسلمانان هويدا و آشكار خواهد نمود. شايد اين همان تكليف ما در فلسفه انتظار(همان، دي 1371 ـ دي 1374) و تحقق وعدة ظهور باشد انشالله.
خلاصه و نتيجهگيري:
نظرية بيداري اسلامي كه براساس انديشة سياسي مقام معظم رهبري به دست ميآيد، به نظر مي رسد مي تواند اصول زير را در بر داشته باشد: