کوتاه از حيات
علامه محمد تقی جعفری در سال 1302 ه ش به دنیا آمد. تحصيلات ايشان در حوزه فقه، اصول، فلسفه و حکمت در سه شهر تهران، قم و نجف سپري شد. ايشان در کنار فحص و بحث در حوزه علوم اسلامي نسبت به تفکراتي که در حوزه علوم انساني وجود داشت بيتفاوت نبوده به بررسي و نقد عالمانه اين موضوع نيز توجه داشتند. ثمره اين تلاش علمي تأليف کتب بسياري در حوزههای مختلف علوم اسلامي، از جمله؛ فلسفه، عرفان و ... است.
ویژگیهای برجستهای در فعاليتهاي علميعلامه جعفري به چشم ميخورد. مسائلي مانند، توجه جدي به نیازهای فکری زمانه و نيز دغدغه پاسداری از دین اسلام در مسیري معقول. نقد عالمانه و به دور از تعصب و احساسات نسبت به اندیشهها و اندیشمندان غربی معاصر همچون برتراند راسل، ماکیاولی، هابز و ...، از ديگر ويژگيهاي مهم در حيات علمي ايشان است.
در خصوص مهمترین کلیدواژهای که به نظر میآید در حیات علمی مرحوم علامه جعفری خودنمایی میکند، طرح نظریه "حیات معقول" است. نظریهای که سایر حوزههای فکری ایشان از جمله جایگاه سیاست را ذیل خود بازتعریف میکند. از نظر علامه "حيات معقول" عبارت است از؛ حيات آگاهانهاي كه نيروها و فعاليتهاي جبري و جبرنماي زندگي طبيعي را با برخورداري از رشد آزادي، شكوفا و در مسير هدفهاي تكاملي تنظيم مینماید و در این مسیر شخصيت انساني را كه تدريجا دراين گذرگاه ساخته مي شود، وارد هدف اعلاي زندگي مي نمايد. اين هدف اعلا، شركت در آهنگ كلي هستي وابسته به كمال برين است.
نگرش علامه به معرفت،هستي و انسان
به باور علامه جعفری، علاوه بر این که عالم هستی، عالم حقایق است و شناخت حقایق لازم و ضروری، انسان نیز موجود ساده ای نیست که بعضی مکتب ها و انسان شناسان، آن را ساده می شمارند.وسعت معرفتی که علامه جعفری از جهان هستی و عالم معقول و محسوس دارند، ناشی از نوع و میزان منابع معرفتی است که وی برای خود در شناخت از هستی و عالم قائل است. این منابع عبارت اند از: عقل، دل، فطرت، وجدان، وحی و حس و تجربه و تاریخ و عبرت.
ايشان با طرح دو دیدگاه افراطی و تفریطی از ماهیت انسان، نظر خود را از انسان و ماهیت او بیان می کند. به اعتقاد ایشان، در دین اسلام، انسان دو جهت نامحدود دارد: هم استعداد آن را دارد که در فساد و تبهکاری تا بینهایت تنزل کند و هم در فضیلت و سعادت تا بینهایت صعود نماید. که روی آوری به شناخت هم ناشی از همین جهات استعدادی است. از نظر علامه جعفری، انگیزه هایی که باعث روی آوردن انسان به سوی شناخت می شود، بسیار متنوع هستند که از جمله آنها می توان به جبر طبیعی، علاقه و انگیزه بقا و ادامه زندگی، خودخواهی و سودجویی، اشتیاق ذاتی، اخلاق، عشق، اعتقاد و ایمان اشاره کرد.
حيات معقول در عرصه سياست و اجتماع
همانگونه که بیان شد، چارچوب اندیشهای علامه حول محور حیات معقول است. از این رو اندیشه سیاسی ایشان بر اساس مبانی فکری و فلسفی ودر چارچوب نظریهی حیات معقول شکل گرفته است، که البته شرع و دیانت هم ارتباطی ناگسستنی با آن دارد.تبیین ایشان از "سیاست معقول"در واقع مسئله اصلی در حوزه اندیشه سیاسی است. مسئلهای به واقع چالشی جدی بر اندیشههای سیاسی مادیگرایانه غرب است.
در تبیین "سیاست معقول"علامه جعفری، ابتدا فهم و تعریف ایشان از جامعه و در ادامه به تبیین یکسری از موضوعات مطرح در حوزه اندیشه سیاسی به خصوص دو مسئله "آزادی" و "عدالت" خواهیم پرداخت.
در نگاه علامه، اجتماع متشکل از دو انسان یا بیشتر است که مجبورند برای همزیستی با یکدیگر از تمایلات و فعالیت ها و استعدادهای شخصی خود که با تمایلات و استعدادها و فعالیت هایی جمعی در تعارض اند، دست بردارند و به آن چه که زیست شان را تضمین میکند، بیناندیشند. علامه، عوامل مهم به وجود آورنده روحیه زندگی جمعی را اخلاقی، مذهبی، اضطرار، سیاسی، نفعپرستی، دانسته و در نهایت تشکیل آنرا ضرورت فراهم نمودن مقدمه حیات معقول میدانند. آن گاه در بیان عوامل حفظ و بقای حیات اجتماعی، مواردی همچون برقراری روابط دوستانه و صلح آمیز، تعهد و مسئولیت، اتحاد در هدف اعلای حیات و سنت های اجتماعی را بر می شمرند. که از نظر ایشان "فقه" تنظیم و اصلاحکننده همه شئون زندگی انسانها در حیات معقول است. توجه به نقش فقه در جامعه مسیر فکری ایشان را از فیلسوفان کلاسیک که چنین نقشی را برای حکمت عملی قائل بودند، جدا میسازد. از نظر ايشان فقه اسلامی، تمامی نیازهای واقعی و اصیل انسانها؛ اعم از ثابت و متغیر را در ارتباطات چهارگانه وی از جهت بایستگیها و شایستگیها و مباحثات آن شامل است.
از سوي ديگر علامه، سیاست را مدیریت و توجیه افراد یک جامعه در پذیرش هدفی که افراد جامعه را دور هم جمع کرده است، میداند و در تعریف سیاست میگویند: مدیریت و توجیه انسان ها با نظر به واقعیتهای انسان آنچنان که هست و انسان آنچنان که باید از دیدگاه هدفهای عالی مادی و معنوی، سیاست نامیده میشود. به تعبیری«مدیریت، توجیه و تنظیم زندگی اجتماعی انسانها در مسیر حیات معقول».
علامه جعفری، حرکت در این مسیر را مستلزم مشارکت همه افراد جامعه را در سرنوشت حیات سیاسی خود میدانند. از نظر ایشان، دستیابی به حیات معقول از طریق سیاست محقق میشود و چنین حیاتی، همان حیاتی است که در اسلام به حیات طیب تعریف می شود و بدین جهت، اقدام برای دست یابی به آن، وظیفه الهی است.
مشروعيت، به عنوان یکی از مسائل اصلی در حوزه اندیشه سیاسی، در نگاه علامه به معنای حق حاكم است در به اطاعت درآوردن مردم و شهروندان از خود. اين حق در پاسخ به سؤال «چرا بايد شهروان از حكومت پيروي كنند؟» و «لزوم اطاعت از فرامين حكومت چيست؟» و يا «چه حكومتي حق حكم راندن دارد» طرح می شود. هر حكومتي لازم است مشروعيت خود را بر فلسفهايي كه فرمانروا و فرمانبدار به صحت آن اتفاق دارند وحق ميشمارند، استوار سازد. در پاسخ به سؤالات فوق علامه جعفري حق اصدار و فرمانروايي در جامعه اسلامی را از فرد يا افرادي ميداند كه هدفشان شناساندن هر چه بيشتر اسلام به مردم و پيادهكردن احكام و معارف عالی و الهی باشد. اگر كسي در اين مسير نباشد از چنين حقي برخوردار نيست. از این جهت چنين حقي اولاً و بالذات از پيامبر و امام است و بعد از آنها حق كسي است كه از آلودگي ها و خودخواهيها بدور بوده و عالم به معارف الهي و ديني و احكام و تكاليف مردم باشد. در اسلام براي رشد و كمال انسان دو منبع هدايت وجود دارد يكي عقل و وجدان است و ديگري ارشادات و راهنمائیهای پيامبران عظام ميباشد. پيامبران عظام هم به شكوفايي عقل و وجدان پرداخته و هم در مسير حيات معقول به ارائه طريق ميپردازند.
هدف اصلي مشروعيت حاكم و زمامدار توجيه حيات مسلمانان به عاليترين كمالات الهي و به نهايت رشد يافتگي شعور و معرفت بشري است تا به استقبال چنين حاكميتي رو آورند.
«تصدي قانوني به هر نوع مديريتي كه از موقعيتهاي ضروری اجتماع است نياز به عامل مجوز قانوني و معنوي دارد تا سلطهاي كه مدير آن را اجراء خواهد كرد، مشروع و قابل تحمل بوده». اين عامل معنوي در حق پيامبران و امامان عصمت و كمالات معنوي و معرفتي آنان است ودر غير آنان رشد يافتگي معرفتي و معنوي افراد از طريق عدالت و تهذيب نفس و معرفت ناشي از عقل سليم و وجدان پاك ميباشد.
علامه در ادامه طرح مسئله سیاست معقول به تبیین انواع حکومتها میپردازند. ماهیتی که حکومتها در سیاستها و مدیریتهای خود از حیث خیر و شر بودن و حیوانی- طبیعی و انسانی- الهی بودن دارند و همواره در طول تاریخ بشری داشتهاند را مبنای تقسیم حکومتها به سه نوع؛
علامه در این تبیین پایبندی حکومتها به دو اصل و هدف،؛ "آزادی" و "عدالت" را رمز دوام، بقا و پایداری حکومت میدانند. و از همین جهت به تبیین این دو مسئله مهم می پردازند.
عدالت
علامه جعفری عدالت را حالتی در نفس میداند که به موجب آن رفتار آدمی مطابق قوانین ضروری و شایسته صورت می گیرد. چنین عدالتی هم منشاء قانون گرایی در رفتار آدمی در حیات فردی و حیات اجتماعی شده و هم منشاء عمل بدان می شود. این نوع عدالت از عناصر اساسی حیات اجتماعی و حیات معقول می باشد و ناشی از اعتدال روانی است . زیرا حیات قانونی که در مسیر رشد و کمال با اعتدال روانی به جریان می افتد (و ما آنراحیات معقول مینامیم) بدون عدالت امکان پذیر نیست. چرا که عدالت موجب بروز رفتار مطابق قانون می شود. پس عدالت به وجود آورنده حیات قانونی فردی و اجتماعی می شود و ضرورت آن برای زندگی فردی و اجتماعی کاملاً معقول است.
از سوی دیگر به عقیده علامه اعتلا و انحطاط مدنیت یک جامعه متوقف بر عدالت و عدم عدالت است. یکی از مصادیق بارز عدالت، عدالت زمامدار در مسند حاکمیت و قدرت است و تحقق آن به معقولیت عمل زمامدار به رعایت هر چه بیشتر قانون در آنچه " بایستنی " و آنچه " شایستنی " در طریق سعادت است، می باشد. علامه جعفری در مقابل عدالت، ظلم را مطرح کرده و آن را به معنای تعدی و تجاوز از قانون حیات معقول می داند و از مصادیق بارز آن، کاستن از ارزش کار و فعالیت، ایجاد خفقان فکری، بازی با تفکرات و احساسات، تصدی مدیریت بدون تسلط به هوی و هوس و پایمال کردن قدرتی که میتواند دردهای مردم را درمان کند، می دانند.
علامه جعفری در معنا و مصادیق عدل و ظلم توجه اساسی را بر رعایت حقوق افراد جامعه و نیز رعایت قانون شایسته حیات معقول دانسته است. از این رو آن چه در تبیین علامه نسبت به عدالت خودنمایی می کند، توجه به جنبه کاربری این دو مفهوم در نظام اجتماعی و حیات معقول است.
آزادي
علامه جعفري در تبیین آزادی ابتدا آن را به دو قسم؛ "آزادي به معناي قدرت انتخاب" و "آزادی اختیار" تقسیم نموده به تبیین هر یک میپردازند. از نظر ایشان آزادی نوع اول جزء عناصر ضروری انسانی است و فصل ممیز انسان با دیگر موجودات است. جدا شدن این آزادی از انسان به منزله در رديف حيوانات قرار گرفتن اوست.
اما «آزادي اختيار» حد مرز ميان انسانها و مراتب انساني و مراتب برخورداري از حيات معقول يا نزدیکی به آن است. آزادي اختيار، در انتخاب خيرات و كمالات معني مييابد و فرد را به ثمره معقول ميرساند.
علامه جعفری در مقایسه این دو نوع از آزادی به نتایج آن اشاره دارند؛ نتيجه آزادي نوع اول آزادي مطلق است و تنها شرط آن عدم مزاحمت با حقوق ديگران است. ميزان كارآيي و كاربرد آن ايجاد حيات فردي و حيات جمعي در حد تامين نيازهاي طبيعي است و هر گاه كه مزاحمتي براي ديگران پيش آيد محدوديتي در آن ايجاد ميشود تا رفع مزاحمت و تصادم منافع شود. از نظر ایشان منشاء اين نوع آزادي، انسان به اعتبار حيات فرديش و نيازهاي طبيعياش است و به همين جهت زماني كه در حیات جمعي قرار ميگيرد با تصادمات آزادي يكديگر روبرو ميشود.
اما منشاء آزادي نوع دوم و محل ظهور و بروز آن، اجتماع و روابط اجتماعي است. استعدادهاي كمالي كه فعليت و تكميل آنها در اجتماع حاصل ميشود نيازمند به آزادي نوع دوم دارند.
علامه جعفري يكي از موارد تمايز حقوق بشر اسلام با غرب را همین نوع دوم آزادي ميداند. در غرب اصل بر آزادي مطلق است مگر با زيستن در كنار هم تعارض و تزاحم منافع پيش آيد اما در اسلام علاوه بر رعايت شرائط همزيستي و رعايت محدوديتهاي رفتاري آن، آنچه را كه افراد آزادند نبايد به تباهي انسان ديگر و مزاحم رشد و كمال افراد ديگر شود.
به عقيده علامه جعفري آزادي نوع دوم براي انسان و حيات و كمال آن ضرورت دارد تا فراهم ساز زمينه انتخاب آگاهانه و آزادي مسئولانه باشد. چنين تمايزي ميان آزادي نوع اول و دوم موجب آن است كه علامه جعفري براي آزادي مراحل سه گانه قائل باشد.
از نظر ایشان نه مرحله اول و نه مرحله دوم هيچيك تعيينكنندة نيكي و بدي، عظمت و پستي و زشتي و زيبايي مسير و راهي را كه انسان آزاد انتخاب ميكند، نميباشند و به همين جهت مرحله دوم يعني برخورداري از آزادي نيز معمولاً در راه بيبند و باريها مستهلك ميشود بر خلاف مرحله سوم.
نتيجه اينكه علامه جعفري بين احساس نياز به آزادي به معناي رهايي و آزادي توأم با اختيار تمايز اساسي قائل است و آنچه را براي انسان در حيات معقولش ضروري ميداند، آزادي به معناي اختيار و آزادي مسؤولانه است. به نظر وي آزادي به معناي رهايي مختص حيوانات است. وقتي پرنده از قفس رها ميشود آزاد شده است چون ميتوان بپرد و پرواز كند اما انسان به تبع بُعد انساني و معنويش آزاديش در نبود عوامل محدود كننده گرايشات كمال خواه دروني است نه در رهايي و بی بندی.
جمعبندی
در یک جمع بندی کلی از مطالبی که تا کنون طرح شد، می توان گفت، به طور کلی آراء و اندیشههای علامه جعفری در راستای تبیین و تحقق طرح "حیات معقول" در حوزه سیاست است. از این رو ضمن تعریف جامعه، به مختصات فکری آن پرداخته و پس از شرح معنای مشروعیت به انواع حکومتها و مختصات آن اشاره میکنند. اما در نگاه ایشان دو مسئله اصلی "عدالت" و "آزادی" و رویکرد مطرح در آن مهمترین مسائلی بود که در حوزه اندیشه سیاسی قابل طرح است.
آن چه در پایان لازم است اشاره کنیم، اینکه علامه دستیابی به حیات معقول و نظم مطلوب، را در ایجاد تمدن میدانند. در نگاه ایشان تمدن نمودی از نظم و هماهنگی در میان روابط نهادها و مؤسسات و ساختارهای تنظیمکننده رفتارهای انسانی است که در آن، تصادمها و تزاحمهای ویرانگر، جای خود را به سازندگی و پویایی و فعالیتهای رقابتی داده تا جملگی به رشد و ترقی و تحول منجر شوند. که رسیدن به آن رمز بقا و پویایی یک اندیشه و حرکت اجتماعی است.
منابع