یکی از متفکرینی که در این راستا به تبیینی بدیع و عمیق دست یافت، هایدگر بود. در این وجیزه به بررسی مقاله ی مهم «پرسش از تکنولوژی» اثر هایدگر و سایر مطالب پراکنده در این موضوع که در آثار دیگرش میباشد، می پردازیم.
در نزد هایدگر، تکنولوژی نه صرف یک دستاورد خارجی و بروز ظاهری علم، بلکه ظهور امر تکنولوژیک بود.
این به چه معناست؟
ابتدا با باید دانست تلقی تکنولوژی به عنوان امری خنثی، تلقی نادرستی است( پرسش از تکنولوژی، مارتین هایدگر ترجمه ی شاپور اعتماد نشر مرکز صفحه 5). تکنولوژی ابزار است، این صحیح است اما همانند هر ابزار دیگری برای رسیدن به هدف خاصی ساخته شده است.
هایدگر به تبیین معنای هدف و غایت در پرتوی فهم علت و معلول می پردازد.( پرسش از تکنولوژی، مارتین هایدگر ترجمه ی شاپور اعتماد نشر مرکز صفحه 7)
تکنولوژی امری را به ظهور می آورد. هر چیزی که علت برای معلولی باشد، در حقیقت به نوعی امر حاضر را به ظهور می آورد. فرآوردن در منظر یونانیان دو نوع است:
مثال نوع اول همه ی پدیده های طبیعی اطراف ماست. مثال نوع دوم هم جام نقره ای است که شکوفایی را نه در خود، بلکه در دیگری، صنعتگر یا در هنرمند دارد. این فرآوردن خود به معنای کشف حجاب است.
تکنولوژی نوعی انکشاف است. زیرا تخنه به پوئسیس تعلق دارد(پوئسیس فرآوردن است، پس تخنه امری پودتیک و شاعرانه است.) (پرسش از تکنولوژی، مارتین هایدگر ترجمه ی شاپور اعتماد نشر مرکز صفحه 13)
تخنه از امری کشف حجاب می کند که خود را فرآ نمی آورد.کسی که خانه ای یا زورقی یا جامی نقره ای می سازد، بر مبنای مقتضیات چهار نوع علیت، از امری که باید فرآورده شود، کشف حجاب می کند( پرسش از تکنولوژی، مارتین هایدگر ترجمه ی شاپور اعتماد نشر مرکز صفحه 14)
در این انکشاف از قبل شکل نهایی محصول مورد نظر ، منظور می شود.این محصول نهایی در حقیقت از قبل بصورت علّت غایی باید حاضر باشد تا فرآورده حاصل شود.
اما آیا در مورد تکنولوژی جدید هم این حرف صادق است؟
مشهور است که تکنولوژی جدید بر فیزیک جدید همچون علمی دقیق استوار است.اما هایدگر می گوید که عکس آن نیز صادق است.
تقدم تکنولوژی بر علم:
تکنولوژی بر علم مقدم است! زیرا فیزیک جدید به عنوان علمی آزمایشگاهی به دستگاهای تکنیکی و به پیشرفت در ساخت این دستگاها متکّی است (پرسش از تکنولوژی، مارتین هایدگر ترجمه ی شاپور اعتماد نشر مرکز صفحه 15)
علاوه بر این هایدگر از عبارت تقدم تاریخی تکنولوژی بر علم استفاده می کند. اگرچه از لحاظ تقویمی باید علم جدید بوجود بیاید تا تکنولوژی محقق شود اما از لحاظ تاریخی و وجودی آنچه قرار گرفته است با هویت علم جدید محقق شود، به صورت علّت غایی از همان ابتدا حضور دارد.
علت غایی در «ابتدا» تصور می شود و در «نهایت» ظهور می یابد.
نظریه ی فیزیکی جدید طبیعت نخست راه را نه برای تکنولوژی بلکه برای ماهیت تکنولوژی جدید هموار می کند.[1] (و ماهیت شیء مقدم بر آن است).
این حرف هایدگر مدعای تاریخی نیز دارد. تکنولوژی یک حوالت خاص وجودی است و این تقدیر بر تمام عصر تاریخی تکنولوژی احاطه دارد. « حتی پیش از آنکه اسقف اورم ما عالم را ساعتی مکانیکی اعلام کند، ستایش و پیش بینی آینده ای تکنولوژیک و با شکوه امری بسیار معمول شده بود. راجر بیکن در سال 1260 م در هنگام گمانپردازی خود درباره ی وضع حمل و نقل در آینده، با اعتماد به نفس، از عصر خودروها، زیردریایی ها و هواپیماها سخن میراند. »( پرسش از تکنولوژی، مارتین هایدگر ترجمه ی شاپور اعتماد نشر مرکز صفحه 15)
تفاوت تکنولوژی قدیم و جدید:
اما به نظر هایدگر تفاوت اساسی تکنولوژی قدیم و جدید در این است که دیگر این انکشاف ، پوئسیس نیست. بلکه انکشاف حاکم در آن نوعی تعرض است.این تعرض به طبیعت از این حیث است که تأمین کننده ی انرژی و منبع آن است. ما با این تعرض ،انرژی را از دل طبیعت استخراج می کنیم و ذخیره می نماییم.
اما این در مورد آسیاب بادی قدیم صادق نیست زیرا آن کاملا به امید وزش باد واگذاشته میشود و جریان هوا را حبس نمی کند تا آن را ذخیره کند .
در دوران قدیم کشاورز زمین را کشت می کرد و سعی میکرد با مراقبت و نگهداری از آن ، آن را به نظم درآورد . اما در کشاورزی جدید معنای نظم در افتادن با طبیعت است .
فرانسیس بیکن می گوید : بشر از موجودات طبیعی نظمی بیش از آنچه واقعا در آن وجود دارد انتظار دارد. این جمله دقیقا منشأ نگاه جدید به نظم و تغییر طبیعت در جهت اراده و تعریف انسان از نظم را نشان می دهد . ما انرژی را حبس و عرضه می کنیم علاوه بر آن این انکشافیست به سمت حد اکثر بازدهی و حد اقل هزینه ذغال سنگ استخراج شده از یک معدن برای این تولید نشده است که صرفا در این جا یا آن جا مهیا باشد ، این ذغال سنگ انبار می شود یعنی آماده است تا به محض ضرورت گرمای خورشیدی ذخیره شده در خود را تسلیم کند به گرمای خورشید به سبب حرارت تعرض می شود تا بخار لازم را تأمین کند ، بخاری که فشارش چرخ دنده را می گرداند و از این طریق کارخانه را به راه می اندازد
در سیطره ی تکنولوژی همه چیز باید تحت فرمان ظهور کند ، همه چیز در حال آماده باش و مهیای استفاده است تا در صورت لزوم مورد استفاده قرار گیرد " اکتشاف و حبس کردن ، تغییر شکل دادن انبار کردن توزیع کردن و تغییر مدار همگی انحائ انکشاف هستند "( پرسش از تکنولوژی، مارتین هایدگر ترجمه ی شاپور اعتماد نشر مرکز صفحه 18)
آنچه به عنوان منبع لایزال به حال آماده باش به انتظار می ایستد دیگر به مفهوم شئ - آنچنان که هایدگر تبیین میکند – در برابر ما نیاستاده است. بشر به معارضه ای دعوت می شود که بنا بر آن امر واقع را همچون منبع ثابت انظباط می بخشد
هایدگر این امر گرد آورنده را ماهیت تکنولوژی می داند و آن را گشتل می نامد ، ( گشتل به معنای اسکلت بندی و شبکه بندیست ) علم جدید با نحوه ی تفکر خود طبیعت را به عنوان شبکه ای منظم از نیرو های محاسبه پذیر دنبال و محصور می کند .
مشخصه ی اصلی و بنیادی رهیافت جدید علمی ایجاد ارتباط میان داده ها به منظور کسب سیطره و کنترل بر شیئ ( سایبرنتیک ) یعنی همان وصف تکنولوژیک است (پایان فلسفه و وظیفه ی تفکر ، هایدگر ، به نقل از والتر بیمل ، بررسی روشنگرانه ی اندیشه ی مارتین هایدگر ص 241)
پس حوالت تاریخی تکنولوژی یعنی ماهیت آن گشتل است اما این حوالت و تقدیر به معنای جبر نیست و ما را وا نمی دارد تا با جبری تحمیق کننده خود را کورکورانه به دست تکنولوژی بسپاریم یا آن که سراسیمه علیه آن قیام کنیم و آن را به عنوان امری اهریمنی لعن کنیم که این هر دو یکیست (پرسش از تکنولوژی ص 29) ما باید به فهم درست آن برسیم تا نسبتی آزاد با آن برقرار کنیم.این فهم و نقد ، البته در بستر فهمی از وجود امکانپذیر است.
اما پیش از نقد تکنولوژی لازم است سیر تاریخی منجر به این تلقی را پیگیری کنیم ، این نگاه در دوران جدید قوت گرفت ، دکارت با تعریف انسان به سوژه آن را از هستی جدا کرد و انسان در دامن شناخت فروغلتید و در زندان ذهن گرفتار آمد و از آنجا جهان را همچون یک تصویر ایده یا عکس تلقی کرد.
مقدم بر عصر تکنولوژی عصری است که بشر یاد گرفت به اشیائ جهان به عنوان ابژه یا متعلق شناسایی نگاه کند. پس هویت و موجودیت اشیائ به مدرَک و ابژه قرار گرفتن آنهاست . در اینجا وجود نیز به ابژه تبدیل شد واین نزد هایدگر نقطه ی عطفی در سیر نزولی تفکر متافیزیکی غرب است .
اما در مرحله ی بسط آن در دوران تکنولوژی دیگر نه امر ادراکی بلکه امر کنشی یعنی نه آنچه مربوط به ادراک است بلکه آنچه به عمل مربوط است همان گمنه که سوبژه آن را وضع کرده است در برابر من ظاهر می گردد (والتر بیمل ص 197)
پس آنها ابتدا امر داده (وجود) را به متعلق شناسایی یعنی ابژه و سپس آن را به "موجودی" تقلیل دادند:
وجود ------- موجود -----------ابژه -----------موجودی ( یعنی آنجه قابل ذخیره کردن و دستیابی سریع است.)
اما چرا گشتل بشر را تهدید می کند : گشتل مانع تجلی و استیلای حقیقت می شود . حضور آن انکشاف را مورد تهدید قرار می دهد و آن را با این امکان تهدید می کند که هر انکشافی در انضباط به تحلیل رود و راه برای سایر انکشافها و فهم های هستی بسته می شود .(این همان معنای نهیلیسم است.)
پس در تحلیل نهایی هایدگر سه نقد به تکنولوژی وارد می دارد( نقل با دخل و تصرف از جهان در اندیشه ی هایدگر ، دکتر محمود خاتمی ص294) :
الف : تکنولوژی هر چند نتیجه ی منطقی تمایل بشر به بهره برداری و استفاده ی هر چه بیشتر از طبیعت و محیط خود بوده ولی بر خود آدمی غلبه کرده و سیطره یافته است ، دست آور تکنولوژی فرا سوی کنترل بشری شده و مهار آن از دست رفته . « آدمی به لبه ی پرتگاه می رسد یعنی در آستانه ی جایی که خود او هم باید فقط به عنوان منبع ثابت تلقی شود در این میان بشری که چنین به مخاطره افتاده است خود را متکبرانه در مقام خداوند زمین میستاید به این ترتیب این توهم جا می افتد که هر آنچه بشر پیش روی خود می یابد فقط به این اعتبار وجود دارد که ساخته ی اوست این توهم به نوبه ی خود سرابی نهایی را دامن می زند : گویی بشر همه جا فقط خودش را می بیند و بس ولی در واقع دیگر هیچ کجا خود را یعنی ماهیت خویش را نمیبیند » (پرسش از تکنولوژی ص 31)
ب : تکنولوژی جدید بی هدفی و بی خانمانی را به همراه آورده است آدمی بی خانمان شده است از آن رو که انسان جدید به یک ذهن مدرک تبدیل شده و از جهان مندی محروم لذا جای خود را در جهان از دست داده و بی خانمان است. به همین دلیل تکنولوژی مستلزم پوچی و نیستی ست حذف هستی موجب شده تا انسان در دوران جدید خود را مرکز عالم بداند و این به بهای از دست دادن جای خود در جهان است.
ج : "تکنولوژی هر گونه امکان دیگری را برای کشف و باز نمایی موجودات از میان می برد " زیرا در همه چیز رسوخ کرده است همه ی شئون انسان جدید مثل هنر و زبان و حتی تفکر تکنولوژیک شده است.
« زمانی که تفکر به پایان میرسد و ساحت خویش را ترک میگوید می میرد در آن صورت باور امنی را برای خویش به منزله ی تخنه که به معنای ابزار و وسیله ی آموزشی و تحصیلی ست جانشین حقیقتی می کند که از کف داده است و بنا بر این تفکر به فعالیتی تحقیقی و در مرحله ی بعد به شغل و پیشه ای فرهنگی تبدیل می شود»( والتر بیمل ص 184)